What do you think?
Rate this book
Inés of My Soul
Born into a poor family in Spain, Inés, a seamstress, finds herself condemned to a life of hard work without reward or hope for the future. It is the sixteenth century, the beginning of the Spanish conquest of the Americas, and when her shiftless husband disappears to the New World, Inés uses the opportunity to search for him as an excuse to flee her stifling homeland and seek adventure. After her treacherous journey takes her to Peru, she learns that her husband has died in battle. Soon she begins a fiery love affair with a man who will change the course of her life: Pedro de Valdivia, war hero and field marshal to the famed Francisco Pizarro.
Valdivia's dream is to succeed where other Spaniards have failed: to become the conquerer of Chile. The natives of Chile are fearsome warriors, and the land is rumored to be barren of gold, but this suits Valdivia, who seeks only honor and glory. Together the lovers Inés Suárez and Pedro de Valdivia will build the new city of Santiago, and they will wage a bloody, ruthless war against the indigenous Chileans—the fierce local Indians led by the chief Michimalonko, and the even fiercer Mapuche from the south. The horrific struggle will change them forever, pulling each of them toward their separate destinies.
Inés of My Soul is a work of breathtaking scope: meticulously researched, it engagingly dramatizes the known events of Inés Suárez's life, crafting them into a novel full of the narrative brilliance and passion readers have come to expect from Isabel Allende.
Valdivia's dream is to succeed where other Spaniards have failed: to become the conquerer of Chile. The natives of Chile are fearsome warriors, and the land is rumored to be barren of gold, but this suits Valdivia, who seeks only honor and glory. Together the lovers Inés Suárez and Pedro de Valdivia will build the new city of Santiago, and they will wage a bloody, ruthless war against the indigenous Chileans—the fierce local Indians led by the chief Michimalonko, and the even fiercer Mapuche from the south. The horrific struggle will change them forever, pulling each of them toward their separate destinies.
Inés of My Soul is a work of breathtaking scope: meticulously researched, it engagingly dramatizes the known events of Inés Suárez's life, crafting them into a novel full of the narrative brilliance and passion readers have come to expect from Isabel Allende.
321 pages, Hardcover
First published January 1, 2006
About the author
Isabel Allende
184 books39.9k followersIsabel Allende Llona is a Chilean-American novelist. Allende, who writes in the "magic realism" tradition, is considered one of the first successful women novelists in Latin America. She has written novels based in part on her own experiences, often focusing on the experiences of women, weaving myth and realism together. She has lectured and done extensive book tours and has taught literature at several US colleges. She currently resides in California with her husband. Allende adopted U.S. citizenship in 2003.
Ratings & Reviews
Friends & Following
Create a free account to discover what your friends think of this book!
Community Reviews
Displaying 1 - 30 of 2,476 reviews
November 11, 2021
Inés del Alma Mía = Ines of My Soul, Isabel Allende
Inés of My Soul (2006) is a historical novel by Chilean author Isabel Allende. The novel consists of an elderly Inés Suárez writing a memoir of her life.
She narrates about her relationship with Pedro de Valdivia and the obstacles they had to overcome to conquer Chile and found the City of Santiago.
The novel relates the main facts of the life of Inés, as written to be read by her adoptive daughter Isabel.
In the first chapter, "Europe, 1500-1537", she describes her life in Plasencia, mainly her married life and affair with Juan of Málaga, in addition to her hard trip to America, motivated not only to find her husband, but also to find freedom. And ...
عنوانهای چاپ شده در ایران: «اینس آرام جان من»؛ «اینس در جان من»؛ «اینس روح من»؛ نویسنده ایزابل آلنده؛ تاریخ نخستین خوانش: یکی از روزهای ماه نوامبر سال2008میلادی
عنوان: اینس در جان من؛ نویسنده: ایزابل آلنده؛ مترجم: محمدعلی مهمان نوازان؛ تهران، مروارید، سال1386، در425ص؛ شابک9789648838671؛ چاپ دوم سال1389؛ از متن انگلیسی ترجمه شده، موضوع: داستانهای نویسندگان شیلی - سده 21م
عنوان: اینس آرام جان من؛ نویسنده: ایزابل آلنده؛ مترجم: طاهره صدیقیان؛ تهران، تندیس، سال1386، در392ص؛ شابک9789648944310؛
عنوان: اینس روح من؛ نویسنده: ایزابل آلنده؛ مترجم: زهرا رهبانی؛ تهران، نگاه، سال1386، در437ص؛ شابک9643513874؛
نقل (من «اینس سوارز»، همسایه ی وفادار، و اهل شهرکی نزدیک شهر «سانتیاگو»، در کشور پادشاهی «شیلی» هستم، که در سال1580میلادی خاطراتم را می‌نویسم، از تاریخ تولد خودم، مطمئن نیستم؛ اما به گفته ی مادرم، بعد از قحطی، و شیوع طاعونی به دنیا آمدم، که «اسپانیا» را نابود کرد، و سبب مرگ «پادشاه، فلیپ ارموسو» شد)؛ اینها جملاتی است که «ایزابل آلنده»، کتاب «اینس، روح من» را، با آنها آغاز کرده است
ایزابل آلنده، اثری تاریخی، و خیال انگیز بنگاشته، که زندگی حیرت انگیز «دونا اینس سوارز»، کشورگشای جسور «اسپانیایی» را، بازگو می‌کند؛ «دونا اینس سوارز»، بنیان‌گذار شهر «سانتیاگو» بودند، اما نقش تاریخی ایشان، بیشتر توسط تاریخ نگاران، به دست فراموشی، سپرده شده است؛ «اینس، آرام جان من»، کتابی نفیس‌گیر است، و رخداد شناخته شده ی زندگیِ «دونا اینس سوارز» را، با قلم زیبای «��یزابل آلنده»، و با زبانی فاخر بازگو می‌کند؛ رخدادنامه ی «دونا اینس سوارز»، توسط دخترش، «دونا ایزابل کوئیروگا»، در ماه دسامبر سال1580میلادی، در کلیسای «دومینیکن»، به امانت گذارده شد، تا تحت محافظت، قرار گیرد؛ «سانتیاگو دو لانووا استرامادورا»، قلمرو پادشاهی «شیلی»؛
چکیده: («اینس»، در سالخوردگی، یادمانهایش را می‌نویسد؛ داستان زنی معمولی، که در «اسپانیا»، همراه شوهرش زندگی می‌کند؛ او شبیه همه ی زن‌هاست؛ آشپزی می‌کند، کارهای خانه را انجام می‌دهد، و شوهرش را، عاشقانه دوست میدارد؛ طوفانی در زندگی او، رخ می‌دهد؛ همسرش او را ترک می‌کند؛ اما او زنی نیست، که در خانه بنشیند، و عزاداری کند، او برای یافتن همسرش، به قاره ای دیگر سفر می‌کند؛ هرچند «اینس» دیگر با همسرش همراه و همراز نمی‌شود، اما عاشق مردی، به نام «پدرو» می‌گردد، و او را برای گشودن «شیلی» همراهی می‌کند؛ او در این مسیر، چیزهای بسیاری یاد می‌گیرد؛ همسر فرماندار می‌شود، خواندن و نوشتن، یاد می‌گیرد، کشاورزی می‌کند، می‌جنگد، و شهر می‌سازد، او به قدرتمندترین، و ثروتمندترین زن «شیلی» می‌شود.)؛
نقل از متن: (او را نزد من بازآوردند، اما بسیار بیمار، و روی چند تکه چوب به هم وصل شده؛ عفونت، به همه جای بدنش نفوذ کرده بود؛ هر مرد دیگری جای او بود؛ خیلی پیش از این، از بیماری، و خستگی مفرط جنگ، از پای درمی‌آمد؛ اما «رودریگو» قوی بود؛ به من گفت: از «همان لحظه ی اول که تو را دیدم؛ عاشقت شدم، اینس»؛ و افزود، که آرزو دارد، بی‌هیچ تشریفات، و بی سروصدا، به خاک سپرده شود، و برای آرامش روحش، سی مراسم عشاء ربانی بجا آورند؛ آن‌وقت، مرگ را، کمی محو، اما محتوم دیدم؛ همان‌طور، که الآن حروف روی این کاغذ را، می‌بینم؛ پس، تو را صدا زدم، «ایزابل»، برای این‌که به من کمک کنی، تا بر تن او، لباس بپوشانیم؛ چرا که «رودریگو»، بیش ازحد مغرور بود، که ناتوان و بیمار، در برابر مستخدمان، ظاهر شود؛ تنها به تو، یعنی دخترش، و به من اجازه داد، که زره کامل را، بر تن، و چکمه های محکمش را، به پایش کنیم؛ بعد؛ کلاه‌خود در دست، و شمشیر بر زانو، روی مبل بزرگ مورد علاقه اش، نشاندیمش، تا تقدیس کلیسا را، پذیرا شود، و با احترام تمام، همان‌گونه که زیسته بود، از دنیا برود؛ مرگ، در کنار او، محتاطانه، و بی‌حرکت نشسته بود، تا ما او را، آماده ی رفتن کنیم؛ وی را، مادرانه در آغوش گرفتم، و او به من اشاره کرد، که بیشتر نزدیک شوم، تا آخرین بازدم همسر خود را، استنشاق کنم؛ روی او خم شدم، و دهانش را بوسیدم؛ بوسه ای عاشقانه، و او در یک بعد از ظهر گرم تابستان، در میان بازوانم، در این خانه مرد؛ نتوانستم، به خواسته ی «رودریگو»، برای تدفینش بدون حضور جمعیت، عمل کنم؛ چون او مردی بود، مورد احترام همگان؛ مردم «شیلی»، همه دوستش داشتند؛ شهر «سانتیاگو» یکپارچه عزادار شد، و همه در سوگ او گریستند؛ مردم بیشمار برای عزاداری از شهرهای دیگر هم، سررسیدند؛ در سال‌های گذشته؛ جمعیت به خیابان می‌آمدند، تا سالگرد انتصاب او را، به عنوان فرمانروا، با گل، شلیک توپ، و آتشبازی، جشن بگیرند؛ او را به نحو شایسته ای - همان‌گونه که سزاوارش بود - در کلیسای باکره ی مرسدس، به خاک سپردیم؛ جایی که خیلی زود، استخوان‌های من هم، در آن دفن خواهد شد؛ من پول کافی، به ارث برده ام، تا به مقامات کلیسای «مادرید» پرداخت کنم، تا به مدت سیصد سال، هر هفته، برای آرامش روح نجیب زاده ی «دون رودریگو»، سرباز دلیر «اسپانیایی»، مراسم عشای ربانی برگزار کنند.)؛ پایان نقل
تاریخ بهنگام رسانی 22/11/1399هجری خورشیدی؛ 19/08/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
Inés of My Soul (2006) is a historical novel by Chilean author Isabel Allende. The novel consists of an elderly Inés Suárez writing a memoir of her life.
She narrates about her relationship with Pedro de Valdivia and the obstacles they had to overcome to conquer Chile and found the City of Santiago.
The novel relates the main facts of the life of Inés, as written to be read by her adoptive daughter Isabel.
In the first chapter, "Europe, 1500-1537", she describes her life in Plasencia, mainly her married life and affair with Juan of Málaga, in addition to her hard trip to America, motivated not only to find her husband, but also to find freedom. And ...
عنوانهای چاپ شده در ایران: «اینس آرام جان من»؛ «اینس در جان من»؛ «اینس روح من»؛ نویسنده ایزابل آلنده؛ تاریخ نخستین خوانش: یکی از روزهای ماه نوامبر سال2008میلادی
عنوان: اینس در جان من؛ نویسنده: ایزابل آلنده؛ مترجم: محمدعلی مهمان نوازان؛ تهران، مروارید، سال1386، در425ص؛ شابک9789648838671؛ چاپ دوم سال1389؛ از متن انگلیسی ترجمه شده، موضوع: داستانهای نویسندگان شیلی - سده 21م
عنوان: اینس آرام جان من؛ نویسنده: ایزابل آلنده؛ مترجم: طاهره صدیقیان؛ تهران، تندیس، سال1386، در392ص؛ شابک9789648944310؛
عنوان: اینس روح من؛ نویسنده: ایزابل آلنده؛ مترجم: زهرا رهبانی؛ تهران، نگاه، سال1386، در437ص؛ شابک9643513874؛
نقل (من «اینس سوارز»، همسایه ی وفادار، و اهل شهرکی نزدیک شهر «سانتیاگو»، در کشور پادشاهی «شیلی» هستم، که در سال1580میلادی خاطراتم را می‌نویسم، از تاریخ تولد خودم، مطمئن نیستم؛ اما به گفته ی مادرم، بعد از قحطی، و شیوع طاعونی به دنیا آمدم، که «اسپانیا» را نابود کرد، و سبب مرگ «پادشاه، فلیپ ارموسو» شد)؛ اینها جملاتی است که «ایزابل آلنده»، کتاب «اینس، روح من» را، با آنها آغاز کرده است
ایزابل آلنده، اثری تاریخی، و خیال انگیز بنگاشته، که زندگی حیرت انگیز «دونا اینس سوارز»، کشورگشای جسور «اسپانیایی» را، بازگو می‌کند؛ «دونا اینس سوارز»، بنیان‌گذار شهر «سانتیاگو» بودند، اما نقش تاریخی ایشان، بیشتر توسط تاریخ نگاران، به دست فراموشی، سپرده شده است؛ «اینس، آرام جان من»، کتابی نفیس‌گیر است، و رخداد شناخته شده ی زندگیِ «دونا اینس سوارز» را، با قلم زیبای «��یزابل آلنده»، و با زبانی فاخر بازگو می‌کند؛ رخدادنامه ی «دونا اینس سوارز»، توسط دخترش، «دونا ایزابل کوئیروگا»، در ماه دسامبر سال1580میلادی، در کلیسای «دومینیکن»، به امانت گذارده شد، تا تحت محافظت، قرار گیرد؛ «سانتیاگو دو لانووا استرامادورا»، قلمرو پادشاهی «شیلی»؛
چکیده: («اینس»، در سالخوردگی، یادمانهایش را می‌نویسد؛ داستان زنی معمولی، که در «اسپانیا»، همراه شوهرش زندگی می‌کند؛ او شبیه همه ی زن‌هاست؛ آشپزی می‌کند، کارهای خانه را انجام می‌دهد، و شوهرش را، عاشقانه دوست میدارد؛ طوفانی در زندگی او، رخ می‌دهد؛ همسرش او را ترک می‌کند؛ اما او زنی نیست، که در خانه بنشیند، و عزاداری کند، او برای یافتن همسرش، به قاره ای دیگر سفر می‌کند؛ هرچند «اینس» دیگر با همسرش همراه و همراز نمی‌شود، اما عاشق مردی، به نام «پدرو» می‌گردد، و او را برای گشودن «شیلی» همراهی می‌کند؛ او در این مسیر، چیزهای بسیاری یاد می‌گیرد؛ همسر فرماندار می‌شود، خواندن و نوشتن، یاد می‌گیرد، کشاورزی می‌کند، می‌جنگد، و شهر می‌سازد، او به قدرتمندترین، و ثروتمندترین زن «شیلی» می‌شود.)؛
نقل از متن: (او را نزد من بازآوردند، اما بسیار بیمار، و روی چند تکه چوب به هم وصل شده؛ عفونت، به همه جای بدنش نفوذ کرده بود؛ هر مرد دیگری جای او بود؛ خیلی پیش از این، از بیماری، و خستگی مفرط جنگ، از پای درمی‌آمد؛ اما «رودریگو» قوی بود؛ به من گفت: از «همان لحظه ی اول که تو را دیدم؛ عاشقت شدم، اینس»؛ و افزود، که آرزو دارد، بی‌هیچ تشریفات، و بی سروصدا، به خاک سپرده شود، و برای آرامش روحش، سی مراسم عشاء ربانی بجا آورند؛ آن‌وقت، مرگ را، کمی محو، اما محتوم دیدم؛ همان‌طور، که الآن حروف روی این کاغذ را، می‌بینم؛ پس، تو را صدا زدم، «ایزابل»، برای این‌که به من کمک کنی، تا بر تن او، لباس بپوشانیم؛ چرا که «رودریگو»، بیش ازحد مغرور بود، که ناتوان و بیمار، در برابر مستخدمان، ظاهر شود؛ تنها به تو، یعنی دخترش، و به من اجازه داد، که زره کامل را، بر تن، و چکمه های محکمش را، به پایش کنیم؛ بعد؛ کلاه‌خود در دست، و شمشیر بر زانو، روی مبل بزرگ مورد علاقه اش، نشاندیمش، تا تقدیس کلیسا را، پذیرا شود، و با احترام تمام، همان‌گونه که زیسته بود، از دنیا برود؛ مرگ، در کنار او، محتاطانه، و بی‌حرکت نشسته بود، تا ما او را، آماده ی رفتن کنیم؛ وی را، مادرانه در آغوش گرفتم، و او به من اشاره کرد، که بیشتر نزدیک شوم، تا آخرین بازدم همسر خود را، استنشاق کنم؛ روی او خم شدم، و دهانش را بوسیدم؛ بوسه ای عاشقانه، و او در یک بعد از ظهر گرم تابستان، در میان بازوانم، در این خانه مرد؛ نتوانستم، به خواسته ی «رودریگو»، برای تدفینش بدون حضور جمعیت، عمل کنم؛ چون او مردی بود، مورد احترام همگان؛ مردم «شیلی»، همه دوستش داشتند؛ شهر «سانتیاگو» یکپارچه عزادار شد، و همه در سوگ او گریستند؛ مردم بیشمار برای عزاداری از شهرهای دیگر هم، سررسیدند؛ در سال‌های گذشته؛ جمعیت به خیابان می‌آمدند، تا سالگرد انتصاب او را، به عنوان فرمانروا، با گل، شلیک توپ، و آتشبازی، جشن بگیرند؛ او را به نحو شایسته ای - همان‌گونه که سزاوارش بود - در کلیسای باکره ی مرسدس، به خاک سپردیم؛ جایی که خیلی زود، استخوان‌های من هم، در آن دفن خواهد شد؛ من پول کافی، به ارث برده ام، تا به مقامات کلیسای «مادرید» پرداخت کنم، تا به مدت سیصد سال، هر هفته، برای آرامش روح نجیب زاده ی «دون رودریگو»، سرباز دلیر «اسپانیایی»، مراسم عشای ربانی برگزار کنند.)؛ پایان نقل
تاریخ بهنگام رسانی 22/11/1399هجری خورشیدی؛ 19/08/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
October 8, 2023
This is an epic historical novel about the founding of Chile in the Sixteenth Century. We follow events through the eyes of Ines, based on the historical figure of Ines de Suarez, writing a memoir for her daughter.
Ines lived a full life into her seventies, surviving two husbands and a long-term lover. One husband and the lover were pioneers and governors of the foundling settlement of Santiago at the core of Chile. Chile was settled from Peru to the north.
Ines suffered hardships in leaving Spain for the New World, arriving in Peru, and in traveling across the deserts and mountains from Peru to get to Chile. Much of the book focuses on the displacement of the native Indian population. We read of the ferocious battles between the Spanish and the Indians and the cruelties inflicted by one group upon the other, some of which is hard to stomach.
As “Governess” of the settlement, Ines was centuries ahead of her time, establishing schools, hospitals and even soup kitchens for the poor.
And it’s a love story(ies) because Ines genuinely loved all three of the men in her life.
Translated from the Spanish, it’s a fast-paced book and fairly sexually explicit, as are most of Allende’s novels. Born in Peru in 1942, Allende grew up in Chile and now lives in the US as an American citizen. By far, her best-known and most highly-rated book is House of Spirits.
Top image of Ines de Suarez from Wikipedia
The author from aldianews.com
{Revised 5/19/22, edited 10/8/23]
Ines lived a full life into her seventies, surviving two husbands and a long-term lover. One husband and the lover were pioneers and governors of the foundling settlement of Santiago at the core of Chile. Chile was settled from Peru to the north.
Ines suffered hardships in leaving Spain for the New World, arriving in Peru, and in traveling across the deserts and mountains from Peru to get to Chile. Much of the book focuses on the displacement of the native Indian population. We read of the ferocious battles between the Spanish and the Indians and the cruelties inflicted by one group upon the other, some of which is hard to stomach.
As “Governess” of the settlement, Ines was centuries ahead of her time, establishing schools, hospitals and even soup kitchens for the poor.
And it’s a love story(ies) because Ines genuinely loved all three of the men in her life.
Translated from the Spanish, it’s a fast-paced book and fairly sexually explicit, as are most of Allende’s novels. Born in Peru in 1942, Allende grew up in Chile and now lives in the US as an American citizen. By far, her best-known and most highly-rated book is House of Spirits.
Top image of Ines de Suarez from Wikipedia
The author from aldianews.com
{Revised 5/19/22, edited 10/8/23]
March 16, 2019
"In the Americas every man was his own master; he never had to bow to anyone, he could begin anew, be a different person, live a different life. There no one bore his dishonor for years, and even the humblest could rise in the world."
Many years ago, I read several of Isabel Allende’s books and fell in love with them. Novels like The House of Spirits, Daughter of Fortune and Of Love and Shadows put Allende on my list of favorite authors at the time. Whenever I saw any of her books at a library book sale, I would eagerly snatch them up. Then a couple of years ago I read one of her more recent pieces, The Japanese Lover, and was somewhat lukewarm about it. As a result, those books I had been so keen to buy just sat on my bookshelf for some time. Until now. The result? Well, let’s just say I found it interesting, but I feel less than enthused to tell you all about it. Bottom line, this means that there was an emotional connection lacking here for me.
"With Pedro de Valdivia I lived a life of legend, and with him I conquered a kingdom."
Written in the first person, Inés of my Soul recounts the settling of the country of Chile by the Spanish conquistadors during the sixteenth century. Inés Suarez was instrumental in the founding of the city of Santiago and Chile alongside Pedro de Valdivia. In fact, I imagine she was quite a remarkable woman and ages ahead of her time. She exhibited great courage and was incredibly resourceful. I daresay she could have been a leader herself, and often demonstrated those skills when Valdivia was away on various missions and battles. She provided guidance to her lover, and he took her advice quite seriously much of the time. "A man does what he can; a woman does what a man cannot." Inés is now a woman in her seventies and she has set out to write a memoir of her life. Occasionally, her story is interrupted by brief remarks directed to Isabel, her adopted daughter. This became a tad irritating and disrupted the flow of the narrative. Perhaps it was just me.
"Faults committed in the name of Spain and the church were not sins."
How often have we heard similar excuses when one group of individuals attempts to conquer another? In this case, it was the native Chileans, the Mapuche, that the Spanish aimed to subdue. Naturally, there followed much bloodshed on both sides with some very violent and grisly battle scenes depicted throughout. Punishments were harsh and sometimes quite vicious; beheadings were not uncommon. The Yanaconas, those Native Americans who had served the Inca Empire, were now enslaved to the Spaniards. Without their assistance, I have to wonder if Spain would have succeeded in claiming these lands for themselves. The Yanacona were a tireless and able-bodied people that also suffered from grave injustices. "We want to found cities and prosper, live with decency and comfort, while they aspire only to be free."
Overall, I would have to admit that this book was quite fascinating from a historical standpoint. I’ve never read about the conquest of Chile prior to reading this, so I now feel more educated in that sense. I have no doubt that Allende did thorough research in writing this novel, as she herself was born in Peru, raised in Chile, and had ties to political leaders. In her author’s note, she indicated that she spent four years conducting her research. I typically adore a book with an intelligent and strong heroine, and Inés Suarez certainly fit that to a T. But there was something in the writing that was a bit lacking for me. Perhaps it was missing the beautiful lines I so crave. And, as I stated before, I was not particularly connected to Inés, despite my admiration of her tenacity and adventurous spirit. Still, this is a worthwhile read, and you can certainly judge for yourself if it would suit you or not. I’ll still give it a go with those other unread Allende’s on my shelf.
"In a hot, swampy, voracious world infested with reptiles and poisonous insects, things decay very quickly, especially the soul. The jungle transforms men into rogues and murderers."
Many years ago, I read several of Isabel Allende’s books and fell in love with them. Novels like The House of Spirits, Daughter of Fortune and Of Love and Shadows put Allende on my list of favorite authors at the time. Whenever I saw any of her books at a library book sale, I would eagerly snatch them up. Then a couple of years ago I read one of her more recent pieces, The Japanese Lover, and was somewhat lukewarm about it. As a result, those books I had been so keen to buy just sat on my bookshelf for some time. Until now. The result? Well, let’s just say I found it interesting, but I feel less than enthused to tell you all about it. Bottom line, this means that there was an emotional connection lacking here for me.
"With Pedro de Valdivia I lived a life of legend, and with him I conquered a kingdom."
Written in the first person, Inés of my Soul recounts the settling of the country of Chile by the Spanish conquistadors during the sixteenth century. Inés Suarez was instrumental in the founding of the city of Santiago and Chile alongside Pedro de Valdivia. In fact, I imagine she was quite a remarkable woman and ages ahead of her time. She exhibited great courage and was incredibly resourceful. I daresay she could have been a leader herself, and often demonstrated those skills when Valdivia was away on various missions and battles. She provided guidance to her lover, and he took her advice quite seriously much of the time. "A man does what he can; a woman does what a man cannot." Inés is now a woman in her seventies and she has set out to write a memoir of her life. Occasionally, her story is interrupted by brief remarks directed to Isabel, her adopted daughter. This became a tad irritating and disrupted the flow of the narrative. Perhaps it was just me.
"Faults committed in the name of Spain and the church were not sins."
How often have we heard similar excuses when one group of individuals attempts to conquer another? In this case, it was the native Chileans, the Mapuche, that the Spanish aimed to subdue. Naturally, there followed much bloodshed on both sides with some very violent and grisly battle scenes depicted throughout. Punishments were harsh and sometimes quite vicious; beheadings were not uncommon. The Yanaconas, those Native Americans who had served the Inca Empire, were now enslaved to the Spaniards. Without their assistance, I have to wonder if Spain would have succeeded in claiming these lands for themselves. The Yanacona were a tireless and able-bodied people that also suffered from grave injustices. "We want to found cities and prosper, live with decency and comfort, while they aspire only to be free."
Overall, I would have to admit that this book was quite fascinating from a historical standpoint. I’ve never read about the conquest of Chile prior to reading this, so I now feel more educated in that sense. I have no doubt that Allende did thorough research in writing this novel, as she herself was born in Peru, raised in Chile, and had ties to political leaders. In her author’s note, she indicated that she spent four years conducting her research. I typically adore a book with an intelligent and strong heroine, and Inés Suarez certainly fit that to a T. But there was something in the writing that was a bit lacking for me. Perhaps it was missing the beautiful lines I so crave. And, as I stated before, I was not particularly connected to Inés, despite my admiration of her tenacity and adventurous spirit. Still, this is a worthwhile read, and you can certainly judge for yourself if it would suit you or not. I’ll still give it a go with those other unread Allende’s on my shelf.
"In a hot, swampy, voracious world infested with reptiles and poisonous insects, things decay very quickly, especially the soul. The jungle transforms men into rogues and murderers."
November 5, 2019
This book has stayed with me for years! An interesting story about a Spanish woman in Chile during the time of the conquistadors. Made me want to try some of the foods she makes - minus the grasshoppers!
January 24, 2022
Ines of My Soul brings two historical figures whose paths cross in Peru. She is a poor seamstress with no prospects for a better life in Spain and he is a Spanish war hero who seeks honor and glory. They share the same illusions, him of founding a kingdom and her being part of something grander.
The story begins in 1500’s Spain; it is the beginning of the Spanish conquest of the Americas. And Ines Suarez, under a pretext of wanting to seek her husband in the New World whose been gone for a few years, leaves the stifling, poor life in Spain to seek adventure in Americas.
Pedro de Valdivia, a war hero, finds the biggest pleasure in books. After reading of the voyages of Columbus, Magellan, Vespucci, Cortes, and many others, he starts craving grandeur adventures of the New World, and to leave behind a corrupt and war-ravaged Europe.
In Peru, he gets embroiled in a civil war under Francisco Pizarro who names him his field marshal. But he doesn’t want to live in the shadow of Pizarro. After hearing about Diego del Almagro’s expedition to Chile, a dream is set in motion of conquering the still innocent territory of Chile.
When the paths of Ines and Pedro cross, they both make a decision to follow their hearts.
The story vividly portrays many layers of the lands being conquered by Spaniards, the search for El Dorado and the rush to get rich, the clashing encounters with the natives, the lush nature of steaming jungles and unknown insects and creepy animals leading to many outbreaks and deaths, the harsh reality and isolation for those who try to found new settlements. The continuous invasions and mistreatment of the natives lead to further buildup of their resentment.
The characters are richly developed with their ambitions, faults, and passion. Ines a poor seamstress turns to found the first hospital in Chile. She goes on building more hospitals, churches, convents, chapels, sanctuaries, and entire towns. Valdivia, a war hero, despite gaining and losing money, he continues to dream big. He conquers new lands and establishes new settlements.
Written with passion, woven with great skill, and with vivid historical background, the story results in an epic adventure of great conquerors.
The story begins in 1500’s Spain; it is the beginning of the Spanish conquest of the Americas. And Ines Suarez, under a pretext of wanting to seek her husband in the New World whose been gone for a few years, leaves the stifling, poor life in Spain to seek adventure in Americas.
Pedro de Valdivia, a war hero, finds the biggest pleasure in books. After reading of the voyages of Columbus, Magellan, Vespucci, Cortes, and many others, he starts craving grandeur adventures of the New World, and to leave behind a corrupt and war-ravaged Europe.
In Peru, he gets embroiled in a civil war under Francisco Pizarro who names him his field marshal. But he doesn’t want to live in the shadow of Pizarro. After hearing about Diego del Almagro’s expedition to Chile, a dream is set in motion of conquering the still innocent territory of Chile.
When the paths of Ines and Pedro cross, they both make a decision to follow their hearts.
The story vividly portrays many layers of the lands being conquered by Spaniards, the search for El Dorado and the rush to get rich, the clashing encounters with the natives, the lush nature of steaming jungles and unknown insects and creepy animals leading to many outbreaks and deaths, the harsh reality and isolation for those who try to found new settlements. The continuous invasions and mistreatment of the natives lead to further buildup of their resentment.
The characters are richly developed with their ambitions, faults, and passion. Ines a poor seamstress turns to found the first hospital in Chile. She goes on building more hospitals, churches, convents, chapels, sanctuaries, and entire towns. Valdivia, a war hero, despite gaining and losing money, he continues to dream big. He conquers new lands and establishes new settlements.
Written with passion, woven with great skill, and with vivid historical background, the story results in an epic adventure of great conquerors.
January 18, 2024
تقييمى ٤.٥
" لاشئ يتغير، فنحن الكائنات البشرية نكرر الخطايا نفسها مرة بعد أخرى "
الإستعمار واحد دائما فالمستعمر يجد في نفسه الجرأة والبجاحة للتحدث عن صاحب الأرض بأنه العدو ويعطي نفسه الحق في الهجوم عليه وقتله ويستحل دمه ويرفض ويشجب إذا حدث العكس وقام أصحاب الارض الحقيقون بالدفاع عن أرضهم وحقوقهم . فالحق هنا مع الهنود في الدفاع عن ارضهم ، هم الذين كانوا يعيشون في سلام حتى جاء هؤلاء الاسبان يريدون الإستيلاء على أراضيهم لأنفسهم بل ويستعبدوهم أيضا ليصبح أصحاب الأرض الحقيقين مجرد عبيد لا يملكون شيئا ويتم التعامل معهم بمنتهى القسوة . وبعد كل ما يفعلونه يظهرون في مظهر البرئ الذي هجم عليه الهندى الوحشي . كأنه واجب على اصحاب الأرض ان يستسلموا للمعتدى ويقدموا فروض الطاعة والولاء .
" الأشخاص ليسوا تابعين لآخرين . كيف لجماعة الهوينكا ( الاسبان) شراء الناس وبيعهم كما لو أنهم ملك لهم ؟ "
و بالرغم من أن الرواية تتحدث من وجهة نظر الاسبان الذين يقومون بفتح تشيلي إلا انى كنت في صف الهنود الذين لا أراهم ولا اعرف فيما يفكرون وكيف يشعرون . اتعرف على قتلى المستعمر لكنى اشعر اكثر بقتلى اصحاب الأرض. لكن ذلك لا يعنى انى لم اتاثر بحكاياتها عن الجرحي والقتلى وكل ماحدث معهم من هنود التشيليين الذين كانوا يدافعون عن أرضهم ، لكنى لازلت أراهم في هيئة المعتدين وذلك يتسبب في إنقاص تعاطفي معهم . لكن شعرت بالاسف تجاه هنود الياناكونا المجبرين على خدمتهم والحرب معهم والذين قُتل منهم الكثير.
فهنود المابوتشي في تشيلي لم يستسلموا و لم يتخلوا عن أرضهم وردوا بكل قوتهم على قسوة الأسبان بقسوة أخرى تماثلها " لا يمكن أن ننتظر الرحمة من الهنود . فالقسوة تولد مزيدا من القسوة في دورة أزلية "
" يريدون احتلال أرضنا، وأن نكون عبيدا لهم ، لماذا ؟ أسأل أنا أولئك الناس. لا لشئ يا أخوتي . إنهم لا يعرفون الحرية. لا يفهمون الكرامة ، ينصاعون ، يجثون على الأرض ، ويحنون رؤوسهم . لا يعرفون شيئا عن العدالة أو الثواب . الهوينكا مجانين، لكنهم مجانين أشرار ."
ذكرتني الرواية في البداية ب ابنة الحظ فهناك الفتاة التى خاضت الكثير للذهاب وراء حبيبها الى مدينة الذهب وهنا ايضا أنيس تسافر وراء زوجها الذي سافر في حمي الذهب هو الآخر لكن ربما أسباب إنيس تختلف قليلا فلم يكن الحب هو دافعها الوحيد ، بل رغبتها في الحرية والخروج من حالة عدم اليقين التى تركها فيها خوان بسفره واختفائه .
" كنت انوي اللحاق بخوان في مغامرته ، وليكلفني ذلك ما سيكلفني ، ليس بدافع الحب ، لأنه لم يعد موجودا ، وليس بدافع الوفاء، لأنه لا يستحقه ، وإنما سعيا وراء الحرية . فهناك ، حيث لا يعرفني أحد ، يمكن لي أن أقود نفسي بنفسي "
تقص علينا إنيس سواريث وهى في السبعين من عمرها قصة حياتها ، إنيس الخياطة في شارع أكويدوكتو والتي أصبحت بعد سنوات طويلة " إنيس سواريث، سيدة رفيعة المقام ، أرملة سمو الحاكم دون رودريغو دي كيروغا ، فاتح مملكة تشيلي ومؤسسها "
إنيس التى سافرت وراء زوجها وواجهت الكثير من المصاعب وساعدها الكثيرون ايضا فى البحث عن زوج لا تعرف أين هو .
وتعرفنا خلال ذلك على بيدرو دى بالديبيا الذي ينحدر من أسرة عسكريين ونتعرف على حكايته و ومآثره ومعاركه حتى وصوله الى البيرو مدفوعا بأحلام المجد والشهرة.
حتى نصل لنقطة تقاطع مصير إنيس وبيدرو لتبدأ معها ملحمة حبهما وملحمة سفرهما لتشيلي ورغبة بيدرو في إخضاع وفتح أراضي تشيلي المستعصية على الجميع
- ماذا تريد يابيدرو ؟
- تأسيس تشيلي معك.
- هذا ما سنفعله إذا .
- هذا ماسنفعله يا إنيس روحي ..."
تشيلى التي يعيش فيها هنود المابوتشي الذين لم يستسلموا وخاصة مع قيادة لاوتارو . الهنود الذين قالت عنهم إنيس :
" هنود المابوتشي شديدو الإباء والمهابة والبسالة ، ولم يحكمهم أى ملك قط ، ولم يخضعوا لأجنبي . فهم يزدرون الألم ، ويستطيعون تحمل أشد أصناف التعذيب فظاعة دون أنة واحدة .ليس لأنهم أقل منا تحسسا للألم، وإنما لأنهم شجعان. لا وجود لمحاربين أفضل منهم ، يشرفهم فقدان حياتهم في المعركة ."
وقال عنهم بالديبيا
" لم أواجه في حياتي قط عدوا بهذه الشراسة .إنني أخدم الملك منذ ثلاثين سنة ، وقد قاتلت ضد بلدان كثيرة، لكنني لم أر مثل عناد هؤلاء الناس في القتال "
تشيلي التي يعني اسمها في لغة هنود الأيمارا ( حيث تنتهي الأرض)
" هضابا ناعمة وغابات شذية وأودية خصبة ، وأنهارا غزيرة ، ومناخاً لطيفاً لا مثيل له في إسبانيا أو أى مكان آخر . تشيلي فردوس "
تشيلي التي قال عنها الشاعر الشاب ألونسو دي إرثيا إي ثونيغا :
تشيلي ،مقاطعة خصيبة ومتميزة
في منطقة الجنوب المشهورة ،
أرض شعوب عريقة محترمة
قوية ، نبيلة ، متسلطة.
أهلها أناس صفوة منتقاة ،
شديدو الإباء والمهابة والبسالة ،
لم يحكمهم ملك قط
ولا عرفوا الخضوع لأجنبي "
فنتعرف على تفاصيل فتح وتأسيس تشيلى على يد الاسبان بقيادة بيدرو دى بالديبيا وبجانبه إنيس وانشاء سنتياغو عاصمة تشيلى والتى لم تكن مهمة سهلة بالتأكيد . وبالطبع نتعرف على ما فعله الاسبان مع الهنود السكان الاصليين للبلاد من جعلهم عبيد وتعذيبهم واغتصاب نسائهم و محاربتهم و قتلهم في مجازر كثيرة . وردود الهنود عليهم ودفاعهم عن ارضهم بكل ما يملكون من قوة . وأحد امثلة ما فعله الاسبان ماقام به فرانثيسكو أغيري في محاولة السيطرة على الهنود :
" كان ينقض علي الدساكر الهندية دون رحمة، يجمع الذكور ، ابتداء من الاطفال حتى الشيوخ ، فيحبسهم في براكات من الخشب ويحرقهم أحياء . وهكذا أوشك على إبادة السكان الأصليين عن بكرة أبيهم ، وكان عليه مثلما راح يروي وهو يضحك ان يُحبل الارامل من اجل إعادة إعمار الأرض بالسكان. "
[image error]
رواية تحمل الكثير الحب ، الرغبة ، الطمع والجشع ، الحروب وبالتالى الكثير من القتلى والدموية ، مجازر ، وتعذيب ، اغتصاب سواء اغتصاب النساء او اغتصاب الحقوق ، الخيانة والغدر والخداع
" لقد كلفت هذه الفتوح آلاما هائلة ... لا يمكن لأحد أن يتسامح مع كل تلك القسوة "
وطبعا كالعادة انا ليس لدى اى خلفية تاريخية عن الأحداث والقبائل وكثير من التفاصيل وليس لدى رغبة كبيرة في البحث ورائها مما تسبب في شعورى بالتوهان قليلا مع الاحداث وقبائل الهنود والأماكن لكن ايزابيل كعادتها تستطيع ان تسحرني بأسلوبها لأجد نفسي أغوص في أعماق الرواية . وكالعادة تعجبني معها قوة شخصياتها النسائية والتركيز على أهمية أفعالهم وقدراتهم .
ومع الجميلة والحكاءة البارعة التى لم تخذلني ابدا كلما لجأت لها ايزابيل الليندى وروايتها إنيس حبيبة روحي نختتم القراءة لعام ٢٠٢١ وكانت والحمد لله قراءة ممتعة وجميلة اجبرتنى على التهامها والاستمتاع بها ايضا .
٣١/ ١٢ / ٢٠٢١
كل عام وانتم بخير ويارب تكون سنة سعيدة على الجميع
" لاشئ يتغير، فنحن الكائنات البشرية نكرر الخطايا نفسها مرة بعد أخرى "
الإستعمار واحد دائما فالمستعمر يجد في نفسه الجرأة والبجاحة للتحدث عن صاحب الأرض بأنه العدو ويعطي نفسه الحق في الهجوم عليه وقتله ويستحل دمه ويرفض ويشجب إذا حدث العكس وقام أصحاب الارض الحقيقون بالدفاع عن أرضهم وحقوقهم . فالحق هنا مع الهنود في الدفاع عن ارضهم ، هم الذين كانوا يعيشون في سلام حتى جاء هؤلاء الاسبان يريدون الإستيلاء على أراضيهم لأنفسهم بل ويستعبدوهم أيضا ليصبح أصحاب الأرض الحقيقين مجرد عبيد لا يملكون شيئا ويتم التعامل معهم بمنتهى القسوة . وبعد كل ما يفعلونه يظهرون في مظهر البرئ الذي هجم عليه الهندى الوحشي . كأنه واجب على اصحاب الأرض ان يستسلموا للمعتدى ويقدموا فروض الطاعة والولاء .
" الأشخاص ليسوا تابعين لآخرين . كيف لجماعة الهوينكا ( الاسبان) شراء الناس وبيعهم كما لو أنهم ملك لهم ؟ "
و بالرغم من أن الرواية تتحدث من وجهة نظر الاسبان الذين يقومون بفتح تشيلي إلا انى كنت في صف الهنود الذين لا أراهم ولا اعرف فيما يفكرون وكيف يشعرون . اتعرف على قتلى المستعمر لكنى اشعر اكثر بقتلى اصحاب الأرض. لكن ذلك لا يعنى انى لم اتاثر بحكاياتها عن الجرحي والقتلى وكل ماحدث معهم من هنود التشيليين الذين كانوا يدافعون عن أرضهم ، لكنى لازلت أراهم في هيئة المعتدين وذلك يتسبب في إنقاص تعاطفي معهم . لكن شعرت بالاسف تجاه هنود الياناكونا المجبرين على خدمتهم والحرب معهم والذين قُتل منهم الكثير.
فهنود المابوتشي في تشيلي لم يستسلموا و لم يتخلوا عن أرضهم وردوا بكل قوتهم على قسوة الأسبان بقسوة أخرى تماثلها " لا يمكن أن ننتظر الرحمة من الهنود . فالقسوة تولد مزيدا من القسوة في دورة أزلية "
" يريدون احتلال أرضنا، وأن نكون عبيدا لهم ، لماذا ؟ أسأل أنا أولئك الناس. لا لشئ يا أخوتي . إنهم لا يعرفون الحرية. لا يفهمون الكرامة ، ينصاعون ، يجثون على الأرض ، ويحنون رؤوسهم . لا يعرفون شيئا عن العدالة أو الثواب . الهوينكا مجانين، لكنهم مجانين أشرار ."
ذكرتني الرواية في البداية ب ابنة الحظ فهناك الفتاة التى خاضت الكثير للذهاب وراء حبيبها الى مدينة الذهب وهنا ايضا أنيس تسافر وراء زوجها الذي سافر في حمي الذهب هو الآخر لكن ربما أسباب إنيس تختلف قليلا فلم يكن الحب هو دافعها الوحيد ، بل رغبتها في الحرية والخروج من حالة عدم اليقين التى تركها فيها خوان بسفره واختفائه .
" كنت انوي اللحاق بخوان في مغامرته ، وليكلفني ذلك ما سيكلفني ، ليس بدافع الحب ، لأنه لم يعد موجودا ، وليس بدافع الوفاء، لأنه لا يستحقه ، وإنما سعيا وراء الحرية . فهناك ، حيث لا يعرفني أحد ، يمكن لي أن أقود نفسي بنفسي "
تقص علينا إنيس سواريث وهى في السبعين من عمرها قصة حياتها ، إنيس الخياطة في شارع أكويدوكتو والتي أصبحت بعد سنوات طويلة " إنيس سواريث، سيدة رفيعة المقام ، أرملة سمو الحاكم دون رودريغو دي كيروغا ، فاتح مملكة تشيلي ومؤسسها "
إنيس التى سافرت وراء زوجها وواجهت الكثير من المصاعب وساعدها الكثيرون ايضا فى البحث عن زوج لا تعرف أين هو .
وتعرفنا خلال ذلك على بيدرو دى بالديبيا الذي ينحدر من أسرة عسكريين ونتعرف على حكايته و ومآثره ومعاركه حتى وصوله الى البيرو مدفوعا بأحلام المجد والشهرة.
حتى نصل لنقطة تقاطع مصير إنيس وبيدرو لتبدأ معها ملحمة حبهما وملحمة سفرهما لتشيلي ورغبة بيدرو في إخضاع وفتح أراضي تشيلي المستعصية على الجميع
- ماذا تريد يابيدرو ؟
- تأسيس تشيلي معك.
- هذا ما سنفعله إذا .
- هذا ماسنفعله يا إنيس روحي ..."
تشيلى التي يعيش فيها هنود المابوتشي الذين لم يستسلموا وخاصة مع قيادة لاوتارو . الهنود الذين قالت عنهم إنيس :
" هنود المابوتشي شديدو الإباء والمهابة والبسالة ، ولم يحكمهم أى ملك قط ، ولم يخضعوا لأجنبي . فهم يزدرون الألم ، ويستطيعون تحمل أشد أصناف التعذيب فظاعة دون أنة واحدة .ليس لأنهم أقل منا تحسسا للألم، وإنما لأنهم شجعان. لا وجود لمحاربين أفضل منهم ، يشرفهم فقدان حياتهم في المعركة ."
وقال عنهم بالديبيا
" لم أواجه في حياتي قط عدوا بهذه الشراسة .إنني أخدم الملك منذ ثلاثين سنة ، وقد قاتلت ضد بلدان كثيرة، لكنني لم أر مثل عناد هؤلاء الناس في القتال "
تشيلي التي يعني اسمها في لغة هنود الأيمارا ( حيث تنتهي الأرض)
" هضابا ناعمة وغابات شذية وأودية خصبة ، وأنهارا غزيرة ، ومناخاً لطيفاً لا مثيل له في إسبانيا أو أى مكان آخر . تشيلي فردوس "
تشيلي التي قال عنها الشاعر الشاب ألونسو دي إرثيا إي ثونيغا :
تشيلي ،مقاطعة خصيبة ومتميزة
في منطقة الجنوب المشهورة ،
أرض شعوب عريقة محترمة
قوية ، نبيلة ، متسلطة.
أهلها أناس صفوة منتقاة ،
شديدو الإباء والمهابة والبسالة ،
لم يحكمهم ملك قط
ولا عرفوا الخضوع لأجنبي "
فنتعرف على تفاصيل فتح وتأسيس تشيلى على يد الاسبان بقيادة بيدرو دى بالديبيا وبجانبه إنيس وانشاء سنتياغو عاصمة تشيلى والتى لم تكن مهمة سهلة بالتأكيد . وبالطبع نتعرف على ما فعله الاسبان مع الهنود السكان الاصليين للبلاد من جعلهم عبيد وتعذيبهم واغتصاب نسائهم و محاربتهم و قتلهم في مجازر كثيرة . وردود الهنود عليهم ودفاعهم عن ارضهم بكل ما يملكون من قوة . وأحد امثلة ما فعله الاسبان ماقام به فرانثيسكو أغيري في محاولة السيطرة على الهنود :
" كان ينقض علي الدساكر الهندية دون رحمة، يجمع الذكور ، ابتداء من الاطفال حتى الشيوخ ، فيحبسهم في براكات من الخشب ويحرقهم أحياء . وهكذا أوشك على إبادة السكان الأصليين عن بكرة أبيهم ، وكان عليه مثلما راح يروي وهو يضحك ان يُحبل الارامل من اجل إعادة إعمار الأرض بالسكان. "
[image error]
رواية تحمل الكثير الحب ، الرغبة ، الطمع والجشع ، الحروب وبالتالى الكثير من القتلى والدموية ، مجازر ، وتعذيب ، اغتصاب سواء اغتصاب النساء او اغتصاب الحقوق ، الخيانة والغدر والخداع
" لقد كلفت هذه الفتوح آلاما هائلة ... لا يمكن لأحد أن يتسامح مع كل تلك القسوة "
وطبعا كالعادة انا ليس لدى اى خلفية تاريخية عن الأحداث والقبائل وكثير من التفاصيل وليس لدى رغبة كبيرة في البحث ورائها مما تسبب في شعورى بالتوهان قليلا مع الاحداث وقبائل الهنود والأماكن لكن ايزابيل كعادتها تستطيع ان تسحرني بأسلوبها لأجد نفسي أغوص في أعماق الرواية . وكالعادة تعجبني معها قوة شخصياتها النسائية والتركيز على أهمية أفعالهم وقدراتهم .
ومع الجميلة والحكاءة البارعة التى لم تخذلني ابدا كلما لجأت لها ايزابيل الليندى وروايتها إنيس حبيبة روحي نختتم القراءة لعام ٢٠٢١ وكانت والحمد لله قراءة ممتعة وجميلة اجبرتنى على التهامها والاستمتاع بها ايضا .
٣١/ ١٢ / ٢٠٢١
كل عام وانتم بخير ويارب تكون سنة سعيدة على الجميع
January 17, 2021
لا أود كتابة مراجعة عن هذه الرواية...
...................................
شاءت الأقدار أن أنهيها في يوم عيد ميلادي، لا أعلم و لكن لا أجد أيّ قدرة لتفصيل مشاعري بعد التشبع بهذه الملحمة التاريخية، نعم بلغت براعة السيدة إيزابيل حدًّا خطيرًا، فقد وقعت في أزمة لم أعهدها قطْ في قراءة أي عمل روائي تاريخي، اختلط عليّ الأمر، مصداقية توصيف الكاتبة كانت مرعبة، فقد نسيت أن إيزابيل تحكي لنا قصة فتح تشيلي على يد الفاتح المهيب الغامض بيدرو دي باليبديا و معشوقته إنيس سواريث، و أصابني المقت و الغضب تجاه الرواية و كأن إيزابيل هي من اشتركت معهم في تلك المجازر ضد السكان الأصليين!
كنتُ كثيرًا أنفر من الرواية و أحدث نفسي بصوت عال " هذه رواية تحكي، إيزابيل هي الكاتبة و تصف المشاهد و الأحداث...التقييم على براعتها هي و ليس تقييمًا أخلاقيًّا على مضمون الرواية! " فقد كنت على وشك إعطاء هذه الرواية نجمة واحدة من شدة تأثري بتفاصيل الجشع القشتالي بقيادة الملك كارلوس الخامس، أمرٌ غريبٌ و لكن الأغرب أني في أثناء قراءة أي عمل أدبي و خصوصًا لو كان ملحميًّا و دسمًا بالتفاصيل مثل هذه الرواية، أحلم ليلًا بشخصيات هذا العمل، نعم أراهم في منامي...لم يهدِني عقلي الباطن هذه الهدية و لم أرَ دونيا إنيس للأسف!
أحب إيزابيل حبًّا خالصًا ليس فقط لكونها كاتبتي المفضلة بل لإن إيزابيل ساعدتني مرتين، مرتين قلبت حياتي رأسًا على عقب، لا تعرفني إيزابيل و لم ترَني قط و لكن أعتبرها أمًّا عرفتها في عالم الحكايات و الخيال و الأوهام و سحر تشيلي!
بالمناسبة، وقائع هذه الرواية حقيقية، إيزابيل بكل بساطة و عبقرية سردت لكل قرّاء العالم بحميمية امرأة لا تعرف عشق��ا أكبر من عشقها للحكايات، قصة وطنها و أحداث فتحه التي بدأت في منتصف القرن السادس عشر الميلادي على يد الإسبان، إن كنت عزيزي القارئ تشعر بفضول و غرام تجاه القارة اللاتينية الساحرة، فعليك بهذه الرواية، و إيزابيل بالذات خيرُ من يحكي عن تشيللي، فأنا أتذكر مشاعرها حين نُفيت إلى فنزويلا عقب الإنقلاب على السلڤادور و قد توقعت أن لها عملًا حكت فيه عن تاريخ بلدها و لكني صُدمت و أُلجم لساني حين وقعت عيناي على هذه الرواية في المكتبة و خطفتها و الآن أود أن أكتب مليون مراجعة على كل سطر و لا أستطيع!
تمّت.
January 6, 2014
إنيس.. حبيبة روحي
نهاية العام 2013 م، أقوم بترتيب أوراقي، إنجاز مهامي المؤجلة، مراجعة حصيلتي خلال العام، بل مراجعة ذاتي كاملة، كل نهاية عام وبداية آخر، هي فرصة لكل تلك الغربلة والتدقيق، ومراجعة الخطط وإعادة بعثها بثوب جديد.
وفي مثل هذه الأوقات ألجأ إلى الفاتنة التشيلية، هي وحدها من تحمل لي كتبها حنواً خاصاً، هي وحدها من تكتب باستمتاع تام، وبقدرة مذهلة على ملاحقة التفاصيل، ولم تخيبني... ايزابيل لا تفعل، هكذا قصت لي في ليالي الشتاء، حيث يولد عام ويموت آخر، قصة مذهلة، عن إنيس سواريث، المرأة الإسبانية التي عشقت بيدرو دي بالديبيا، ورافقته في حملة فتح واستيطان تشيلي، إنها الأعوام الأولى بعد اكتشاف العالم الجديد، والإسبان يمضون براية الملك كارلوس الخامس ليغرسوها في كل مكان تصل إليه أقدامهم، هناك يبحثون عن الذهب، ويستعبدون الأهالي، وينصرونهم أو يقتلونهم بلا حساب، إنها أعوام مرعبة، مخجلة، تأخذنا إليها ايزابيل بلا هوادة، هكذا... نتابع رحلة الاثنين، تأسيسهما لمدينة سانتياغو عاصمة تشيلي، هناك حيث يصمدان لهجمات السكان الأصليين، هناك حيث تدور ملحمة لاوتارو، الهندي الذي يتسلل ليتعلم فنون الإسبان العسكرية وتكتيكاتهم، ويعود بعدها ليقود قومه ضد الإسبان، في معركة طويلة وشرسة.
يا للجمال الذي صاغت به ايزابيل حكايتها، نعم... إنها حكايتها، بين يدي الفنان تتخلص القصة من أصولها وارتباطاتها الواقعية، وتكتسب حياة جديدة، هكذا... نشهد الحب بين إنيس وبالديبيا، نشهد نهاية تلك العلاقة العشقية، كما نشهد نهاية بالديبيا المرعبة، كل هذا مصاغاً بعناية بكل تلك التفاصيل التي تضعك على مسافة قصيرة من كل تلك الأزمنة التي أهيل عليها الكثير والكثير.
لا تفوتوا هذا الكتاب، لا تنتظروا نهاية عام وبداية آخر، فهذا الكتاب يمكن له أن يصنع أيامكم.
نهاية العام 2013 م، أقوم بترتيب أوراقي، إنجاز مهامي المؤجلة، مراجعة حصيلتي خلال العام، بل مراجعة ذاتي كاملة، كل نهاية عام وبداية آخر، هي فرصة لكل تلك الغربلة والتدقيق، ومراجعة الخطط وإعادة بعثها بثوب جديد.
وفي مثل هذه الأوقات ألجأ إلى الفاتنة التشيلية، هي وحدها من تحمل لي كتبها حنواً خاصاً، هي وحدها من تكتب باستمتاع تام، وبقدرة مذهلة على ملاحقة التفاصيل، ولم تخيبني... ايزابيل لا تفعل، هكذا قصت لي في ليالي الشتاء، حيث يولد عام ويموت آخر، قصة مذهلة، عن إنيس سواريث، المرأة الإسبانية التي عشقت بيدرو دي بالديبيا، ورافقته في حملة فتح واستيطان تشيلي، إنها الأعوام الأولى بعد اكتشاف العالم الجديد، والإسبان يمضون براية الملك كارلوس الخامس ليغرسوها في كل مكان تصل إليه أقدامهم، هناك يبحثون عن الذهب، ويستعبدون الأهالي، وينصرونهم أو يقتلونهم بلا حساب، إنها أعوام مرعبة، مخجلة، تأخذنا إليها ايزابيل بلا هوادة، هكذا... نتابع رحلة الاثنين، تأسيسهما لمدينة سانتياغو عاصمة تشيلي، هناك حيث يصمدان لهجمات السكان الأصليين، هناك حيث تدور ملحمة لاوتارو، الهندي الذي يتسلل ليتعلم فنون الإسبان العسكرية وتكتيكاتهم، ويعود بعدها ليقود قومه ضد الإسبان، في معركة طويلة وشرسة.
يا للجمال الذي صاغت به ايزابيل حكايتها، نعم... إنها حكايتها، بين يدي الفنان تتخلص القصة من أصولها وارتباطاتها الواقعية، وتكتسب حياة جديدة، هكذا... نشهد الحب بين إنيس وبالديبيا، نشهد نهاية تلك العلاقة العشقية، كما نشهد نهاية بالديبيا المرعبة، كل هذا مصاغاً بعناية بكل تلك التفاصيل التي تضعك على مسافة قصيرة من كل تلك الأزمنة التي أهيل عليها الكثير والكثير.
لا تفوتوا هذا الكتاب، لا تنتظروا نهاية عام وبداية آخر، فهذا الكتاب يمكن له أن يصنع أيامكم.
July 23, 2024
وانتهت الرحلة ...
مع تلك الملحمة التاريخية الآسرة...القادمة من القرن السادس عشر..ملحمة فتح وتأسيس مملكة تشيلي...ترويها لنا الفاتنة ذات القلم البارع والثرثرة الممتعة ..ايزابيل الليندي..
(كيف هو الموت؟ وماذا يوجد في الجانب الآخر؟ أهو ليل وصمت وحسب؟..يخيل الي أن الموت هو كانطلاق سهم في الظلام باتجاه القبة السماوية؟فضاء غير متناه..حيث يتوجب علي أن أبحث عن أحبائي واحدا فواحدا..يذهلنني أنني الآن بينما أفكر كثيرا في الموت. ما زلت أشعر برغبة في تحقيق مشروعات وإرضاء طموحاتي. لابد أنها نزعة الكبرياء. الرغبة في ترك أثر وذكري مني. مثلما كان يقول بيدرو . يخيل إلي أننا في هذه الحياة لا نتوجه الي أي مكان . مهما أسرعنا. بل سنمضي خطوة بخطوة نحو الموت. ولهذا سنواصل فيما يلي قص الحكاية . إلي حيث تسعفنا الأيام.)
قصة قادمة لنا من التاريخ البعيد...من القرن السادس عشر..
حيث الحروب بين الدول الكبري إيطاليا وأسبانيا..
وحيث الانشقاقات الكنسية الكبري بين الكاثوليك والبروتستانت..
وحيث القتل بإسم الرب...وحيث ترتكب جرائم محاكم التفتيش بإسم الدين وشفاعة القديسيين.
وحيث بداية اكتشاف العالم الجديد وحمى الذهب والثراء الواسع التي سيطرت علي الأذهان.
من كل تلك الفوضي والاضطراب ...تأتي امرأة شابة بسيطة تعمل خياطة..قادمة من بلدة بلاسينثيا شمالي استرامادوا في إسبانيا...حيث تقرر السفر رغبة في اقتفاء أثر زوجها خوان دي مالغا الذي سافر الي نهاية العالم بحثا عن الذهب الذي سيطرت حمي تواجده واكتشافه علي الأذهان..لتفاجأ بعد وصولها بعد رحلة مرهقة ومليئة بالأحداث بوفاته...وتقرر الاستقرار في كوسيكو...مدينة الملوك...في البيرو..
ويأتي لقائها مع بيدرو دي بالديبيا .المحارب العظيم المعروف بمآثره البطولية..ذلك اللقاء الذي سيغير مجري حياتهما معا...ومجري التاريخ بأكمله...وعلي أيديهما معا ستؤسس..مملكة تشيلي..
هنا تروي لنا ايزابيل عن ثنائية الحب والمجد....عن ذلك الحب العاصف كالريح الذي جمع بين إنيس سواريث ..المرأة القوية المتحررة وبين بيدرو دي بالديبيا المحارب العظيم.....
الحب العاصف الذي صنع بطولتهما ومجدهما معا...والذي لا يكتب له سوي نهاية عاصفة ومدوية كنهاية قصتهما معا..
عن كم المآسي والمجاعات والقتل الذي أحدثته حروب الإسبان مع قبائل الإنكا والمابوتشي بهدف اخضائهم لحكم الامبراطور كارلوس الخامس...واجبارهم علي القبول عنوة بالأسبان كفاتحين وليسوا كمغتصبين لأرضهم.....
لتستمر هذه الحروب لسنين طويلة للغاية...لا منتصر ولا مهزوم ولا نتيجة سوي قتل جماعي ودماء تراق...وليخرج من عرق الأسبان والمابوتشي معا...الشعب التشيلي ذا النزعة الجنونية كما تصفه ايزابيل...
عن نشأة مملكة تشيلي ...تروي لنا ايزابيل حكايتها التي جاءت مذهلة رغم قسوتها وجموحها ونهايتها المؤلمة للغاية ..
وها هي اينيس سواريث...حبيبة الروح كما يصفها بيدرو دي بالديبيا ...ذات السبعين عاما وهي تروي لابنتها ايزابيل الحكاية من بدايتها...
فما أجمل التاريخ حينما يروي بذلك الجمال......
**********************************************************
تحديث: يوليو ٢٠٢٤
أعيد قراءة هذه الرواية الآن ضمن خطتي لإعادة قراءة أعمال الفاتنة إيزابيل الليندي بعد مرور ٨ سنوات على بداية قراءتي لها ♥️
يمكنك أن تقرأ لإيزابيل الليندي لأنها كاتبة عظيمة واستثنائية، فسأضمن لك الكثير من المتعة والتشويق، ويمكنك أن تتخذها صديقة على الورق مثلي وتقرأ لها لأنها ساحرة حكيمة ستقصّ عليك حكاياتها وتهبك دروسها بسخاء وسخرية وفطنة تشبه الجدات المشاكسات.
في كلتا الحالتين.. لن تخسر أبدا ♥️
مع تلك الملحمة التاريخية الآسرة...القادمة من القرن السادس عشر..ملحمة فتح وتأسيس مملكة تشيلي...ترويها لنا الفاتنة ذات القلم البارع والثرثرة الممتعة ..ايزابيل الليندي..
(كيف هو الموت؟ وماذا يوجد في الجانب الآخر؟ أهو ليل وصمت وحسب؟..يخيل الي أن الموت هو كانطلاق سهم في الظلام باتجاه القبة السماوية؟فضاء غير متناه..حيث يتوجب علي أن أبحث عن أحبائي واحدا فواحدا..يذهلنني أنني الآن بينما أفكر كثيرا في الموت. ما زلت أشعر برغبة في تحقيق مشروعات وإرضاء طموحاتي. لابد أنها نزعة الكبرياء. الرغبة في ترك أثر وذكري مني. مثلما كان يقول بيدرو . يخيل إلي أننا في هذه الحياة لا نتوجه الي أي مكان . مهما أسرعنا. بل سنمضي خطوة بخطوة نحو الموت. ولهذا سنواصل فيما يلي قص الحكاية . إلي حيث تسعفنا الأيام.)
قصة قادمة لنا من التاريخ البعيد...من القرن السادس عشر..
حيث الحروب بين الدول الكبري إيطاليا وأسبانيا..
وحيث الانشقاقات الكنسية الكبري بين الكاثوليك والبروتستانت..
وحيث القتل بإسم الرب...وحيث ترتكب جرائم محاكم التفتيش بإسم الدين وشفاعة القديسيين.
وحيث بداية اكتشاف العالم الجديد وحمى الذهب والثراء الواسع التي سيطرت علي الأذهان.
من كل تلك الفوضي والاضطراب ...تأتي امرأة شابة بسيطة تعمل خياطة..قادمة من بلدة بلاسينثيا شمالي استرامادوا في إسبانيا...حيث تقرر السفر رغبة في اقتفاء أثر زوجها خوان دي مالغا الذي سافر الي نهاية العالم بحثا عن الذهب الذي سيطرت حمي تواجده واكتشافه علي الأذهان..لتفاجأ بعد وصولها بعد رحلة مرهقة ومليئة بالأحداث بوفاته...وتقرر الاستقرار في كوسيكو...مدينة الملوك...في البيرو..
ويأتي لقائها مع بيدرو دي بالديبيا .المحارب العظيم المعروف بمآثره البطولية..ذلك اللقاء الذي سيغير مجري حياتهما معا...ومجري التاريخ بأكمله...وعلي أيديهما معا ستؤسس..مملكة تشيلي..
هنا تروي لنا ايزابيل عن ثنائية الحب والمجد....عن ذلك الحب العاصف كالريح الذي جمع بين إنيس سواريث ..المرأة القوية المتحررة وبين بيدرو دي بالديبيا المحارب العظيم.....
الحب العاصف الذي صنع بطولتهما ومجدهما معا...والذي لا يكتب له سوي نهاية عاصفة ومدوية كنهاية قصتهما معا..
عن كم المآسي والمجاعات والقتل الذي أحدثته حروب الإسبان مع قبائل الإنكا والمابوتشي بهدف اخضائهم لحكم الامبراطور كارلوس الخامس...واجبارهم علي القبول عنوة بالأسبان كفاتحين وليسوا كمغتصبين لأرضهم.....
لتستمر هذه الحروب لسنين طويلة للغاية...لا منتصر ولا مهزوم ولا نتيجة سوي قتل جماعي ودماء تراق...وليخرج من عرق الأسبان والمابوتشي معا...الشعب التشيلي ذا النزعة الجنونية كما تصفه ايزابيل...
عن نشأة مملكة تشيلي ...تروي لنا ايزابيل حكايتها التي جاءت مذهلة رغم قسوتها وجموحها ونهايتها المؤلمة للغاية ..
وها هي اينيس سواريث...حبيبة الروح كما يصفها بيدرو دي بالديبيا ...ذات السبعين عاما وهي تروي لابنتها ايزابيل الحكاية من بدايتها...
فما أجمل التاريخ حينما يروي بذلك الجمال......
**********************************************************
تحديث: يوليو ٢٠٢٤
أعيد قراءة هذه الرواية الآن ضمن خطتي لإعادة قراءة أعمال الفاتنة إيزابيل الليندي بعد مرور ٨ سنوات على بداية قراءتي لها ♥️
يمكنك أن تقرأ لإيزابيل الليندي لأنها كاتبة عظيمة واستثنائية، فسأضمن لك الكثير من المتعة والتشويق، ويمكنك أن تتخذها صديقة على الورق مثلي وتقرأ لها لأنها ساحرة حكيمة ستقصّ عليك حكاياتها وتهبك دروسها بسخاء وسخرية وفطنة تشبه الجدات المشاكسات.
في كلتا الحالتين.. لن تخسر أبدا ♥️
June 1, 2020
Colonization is such an innocuous sounding word, but the reality is just the opposite. It is the audacity of a powerful country to invade another land and annihilate the indigenous population. Often with the pretense of living together harmoniously, the native population is killed in battle, enslaved, or dies from diseases for which they have no immunity. Is there another way?
The colonization of Chile was no different. In the name of Christianity, the Spaniards 'conquered' this land of great beauty. Allende tells this historically based, epic story through the words of Ines S. Suarez, a courageous and ingenious woman of the 16th century. Ines recalls her life to her daughter as she is nearing death: her difficult early years in Spain, her search for her first husband in Peru and Chile, and her years of toil, battle, friendships and loves in the early days of Santiago.
Allende's writing evokes such a strong sense of time and place. It was often hard to remember that Ines' voice was actually that of the author. I felt Ines' perils to my core. It has been a long time since I have felt such empathy for a character, such an involvement in the story. And yet - the brutality, the vividly graphic battle scenes were sickening. Should the horrors of war be gentrified for the comfort of the reader? Can we judge the actions of those seeking new lands and those trying to defend their land? Would that judgment be a form of 'Monday morning quarterback' syndrome? As difficult to read as some scenes were, I believe the truth can't be watered down. I don't know if there is a more humane way for expansion, but I have thought intensely about it and will continue to ponder this.
I finished this intensely moving book at least a week ago. I am still immersed in the narrative, and my description of its impact on me feels inadequate. It did to me what great literature should do; it grabbed me, challenged me and changed me. I highly recommend this beautifully told story. Isabelle Allende is a remarkable writer.
A quote spoken by Ines
"I fear that these pages already contain more cruelty than a soul can tolerate. In the New World, no one has scruples when the moment calls for violence. Violence exists everywhere, and has throughout the ages. Nothing changes; we humans repeat the same sins over and over, eternally."
The colonization of Chile was no different. In the name of Christianity, the Spaniards 'conquered' this land of great beauty. Allende tells this historically based, epic story through the words of Ines S. Suarez, a courageous and ingenious woman of the 16th century. Ines recalls her life to her daughter as she is nearing death: her difficult early years in Spain, her search for her first husband in Peru and Chile, and her years of toil, battle, friendships and loves in the early days of Santiago.
Allende's writing evokes such a strong sense of time and place. It was often hard to remember that Ines' voice was actually that of the author. I felt Ines' perils to my core. It has been a long time since I have felt such empathy for a character, such an involvement in the story. And yet - the brutality, the vividly graphic battle scenes were sickening. Should the horrors of war be gentrified for the comfort of the reader? Can we judge the actions of those seeking new lands and those trying to defend their land? Would that judgment be a form of 'Monday morning quarterback' syndrome? As difficult to read as some scenes were, I believe the truth can't be watered down. I don't know if there is a more humane way for expansion, but I have thought intensely about it and will continue to ponder this.
I finished this intensely moving book at least a week ago. I am still immersed in the narrative, and my description of its impact on me feels inadequate. It did to me what great literature should do; it grabbed me, challenged me and changed me. I highly recommend this beautifully told story. Isabelle Allende is a remarkable writer.
A quote spoken by Ines
"I fear that these pages already contain more cruelty than a soul can tolerate. In the New World, no one has scruples when the moment calls for violence. Violence exists everywhere, and has throughout the ages. Nothing changes; we humans repeat the same sins over and over, eternally."
August 18, 2013
I got about halfway through this book before I decided Ines of My Soul was an assault against my spirit. The book is well written and, I would assume, well researched. My first source of disillusionment came when the reader (I listened to the audio book) Blair Brown for some reason decided to read the entire book in a faux Spanish accent, mutilating most of the pronunciations. Why?? Distracting and annoying to say the least.
But that was a minor quibble compared to actual content. Written from the POV of Ines Suarez, a conquistadora, I guess I should have expected the story to be filtered through a colonial mindset. However, the novel got increasingly more difficult to listen to as Inez passed judgment on "savages", excused the brutalities she witnessed and even committed a few of her own. Throughout, Ines judges some murders, rapes and massacres as necessary or to be expected, while others were regretful.
Yes, Ines would have regarded her compatriots as heroic but they were really nothing more than barbarians raping, pillaging, murdering, enslaving and torturing their way through the continent. Yes, this is plain in the book. I just got tired of reading about how Ines strove to justify, rationalize and admire a great deal of it. The scale of the slaughter is so beyond imagination I found it hard to care whether Ines ever found her missing hubby or took up with Valdivia or made it to Chile. I had no sympathy or identification with Ines. To me she was just a White woman who took the not so rare as you'd think opportunity to pillage someone else's lands and enrich herself in the process. I would rather have gotten to know the Indigenous peoples that were dying by the millions around her.
Ines' supposed "best friend" is her indigenous servant girl, loyal, devoted and lacking agency - a common trope among White historical fic authors who like to portray us folks of colour as content with (even enjoying) our roles as servants, whores and house slaves in their self-involved sagas.
What rankles me most is that too many people today all over the americas believe that colonialism is a thing of the past. But land and resource thefts continue across our lands. Racism and white superiority are as entrenched today as they were in the years the conquistadors. I'm not interested in exploring their lives or humanizing them or searching for some semblance of nobility and honour in their actions. I'd rather know about the price we've all paid for their greed.
But that was a minor quibble compared to actual content. Written from the POV of Ines Suarez, a conquistadora, I guess I should have expected the story to be filtered through a colonial mindset. However, the novel got increasingly more difficult to listen to as Inez passed judgment on "savages", excused the brutalities she witnessed and even committed a few of her own. Throughout, Ines judges some murders, rapes and massacres as necessary or to be expected, while others were regretful.
Yes, Ines would have regarded her compatriots as heroic but they were really nothing more than barbarians raping, pillaging, murdering, enslaving and torturing their way through the continent. Yes, this is plain in the book. I just got tired of reading about how Ines strove to justify, rationalize and admire a great deal of it. The scale of the slaughter is so beyond imagination I found it hard to care whether Ines ever found her missing hubby or took up with Valdivia or made it to Chile. I had no sympathy or identification with Ines. To me she was just a White woman who took the not so rare as you'd think opportunity to pillage someone else's lands and enrich herself in the process. I would rather have gotten to know the Indigenous peoples that were dying by the millions around her.
Ines' supposed "best friend" is her indigenous servant girl, loyal, devoted and lacking agency - a common trope among White historical fic authors who like to portray us folks of colour as content with (even enjoying) our roles as servants, whores and house slaves in their self-involved sagas.
What rankles me most is that too many people today all over the americas believe that colonialism is a thing of the past. But land and resource thefts continue across our lands. Racism and white superiority are as entrenched today as they were in the years the conquistadors. I'm not interested in exploring their lives or humanizing them or searching for some semblance of nobility and honour in their actions. I'd rather know about the price we've all paid for their greed.
April 16, 2024
هل كان يجب على إيزابيل ألليندي أن تملأ الرواية بتفاصيل ما حدث في المعارك الحربية بالدقيقة والثانية؟ هل هذا ما يجب أن يفعله أي كاتب لرواية تاريخية؟
لن أقول أنني ضد المشاهد الدموية التي أغرقتنا بها ألليندي، فرواية "ثلاثية غرناطة" على سبيل المثال قد قدمت وصفاً أبشع لعمليات حرق المسلمين أحياء خلال محاكم التفتيش. ولكن مشكلتي هى أن الكاتبة انشغلت بكتابة "تقارير حربية مفصلة" أرى أن مكانها هو كتاب حقائق تاريخية، وليس رواية أو عمل أدبي.
كان نصف الكتاب الثاني هو عبارة عن "بناء-حرب-غارة-مؤامرة-غارة-حرب-حرق-سلخ-حرب-حرق"، ما الفائدة في تكرار التفاصيل؟
رأى البعض ممن قرأ الرواية أن ألليندي "كشفت" عن الفظائع التي ارتكبها الأسبان بحق المواطنين الأصليين في أمريكا الجنوبية. لا أعرف من اين أتت لهولاء القراء هذه الفكرة. إيزابيل ألليندي هنا لا تحاكم احدا على شىء. كانت فكرتها ببساطة هو حكي ما جرى. كانت تريد ان تحكي حكاية عن "الحرب من أجل البقاء" بصرف النظر عن من الظالم ومن المظلوم. كانت تحكي عن "تحول" البشر إلى كائنات "أدنى" من أجل الصراع على جرعة ماء أو لقمة خبز. لم تُظهر السكان الأصليين في صراعهم مع الأسبان على إنه دفاع عن أرضهم المسلوبة غدراً، ولكنها أظهرتهم على انهم مجرد "طرف اخر" في حرب على رقعة أرض.
لا وجود هنا للمُثل والمحاكمات الأخلاقية التي تمتليء بها كتب "إدواردو جاليينو" على سبيل المثال، والتي تُحاكم الأسبان بوضوح وشراسة على ما فعلوه بالسكان الأصليين.
إيزابيل ألليندي قادرة على خلق حياة حقيقية داخل اي "شوية ورق قدامها". ولكنها-من وجهة نظري-قتلت بوصفها الحربي الممل أي حيوية كانت مفترض وجودها داخل هذه الرواية.
لن أقول أنني ضد المشاهد الدموية التي أغرقتنا بها ألليندي، فرواية "ثلاثية غرناطة" على سبيل المثال قد قدمت وصفاً أبشع لعمليات حرق المسلمين أحياء خلال محاكم التفتيش. ولكن مشكلتي هى أن الكاتبة انشغلت بكتابة "تقارير حربية مفصلة" أرى أن مكانها هو كتاب حقائق تاريخية، وليس رواية أو عمل أدبي.
كان نصف الكتاب الثاني هو عبارة عن "بناء-حرب-غارة-مؤامرة-غارة-حرب-حرق-سلخ-حرب-حرق"، ما الفائدة في تكرار التفاصيل؟
رأى البعض ممن قرأ الرواية أن ألليندي "كشفت" عن الفظائع التي ارتكبها الأسبان بحق المواطنين الأصليين في أمريكا الجنوبية. لا أعرف من اين أتت لهولاء القراء هذه الفكرة. إيزابيل ألليندي هنا لا تحاكم احدا على شىء. كانت فكرتها ببساطة هو حكي ما جرى. كانت تريد ان تحكي حكاية عن "الحرب من أجل البقاء" بصرف النظر عن من الظالم ومن المظلوم. كانت تحكي عن "تحول" البشر إلى كائنات "أدنى" من أجل الصراع على جرعة ماء أو لقمة خبز. لم تُظهر السكان الأصليين في صراعهم مع الأسبان على إنه دفاع عن أرضهم المسلوبة غدراً، ولكنها أظهرتهم على انهم مجرد "طرف اخر" في حرب على رقعة أرض.
لا وجود هنا للمُثل والمحاكمات الأخلاقية التي تمتليء بها كتب "إدواردو جاليينو" على سبيل المثال، والتي تُحاكم الأسبان بوضوح وشراسة على ما فعلوه بالسكان الأصليين.
إيزابيل ألليندي قادرة على خلق حياة حقيقية داخل اي "شوية ورق قدامها". ولكنها-من وجهة نظري-قتلت بوصفها الحربي الممل أي حيوية كانت مفترض وجودها داخل هذه الرواية.
September 12, 2020
4/5 estrellas.
Isabel Allende nunca nos defrauda con sus historias. Aunque esta es una Historia con mayúsculas.
Es la Historia de la conquista de Chile, que emprendió Pedro de Valdivia en 1540, abandonando el Perú, inestable y peligroso, permanentemente envuelto en intrigas y contiendas civiles entre los Pizarro y los partidarios de Diego de Almagro, que había intentado la conquista de Chile y había fracasado.
Es la Historia de la mujer que acompaño a Valdivia en esta conquista, Inés de Suárez, extremeña, mujer de carácter fuerte y decidido, pilar clave en la conquista y fundación de Santiago de Chile, soporte y sustento en la retaguardia de los pocos españoles que se lanzaron a la locura de conquistar un reino, siendo poco más de 100 y unos pocos miles de indios quechuas, renuentes y mal dispuestos.
La historia nos la narra la propia Inés, una de las primeras mujeres españolas que viajó a América con un permiso oficial y que era la pareja de Valdivia, que no su mujer. Nos la cuenta en los años finales de su vida, cuando ya son pocos los que quedan de los durísimos años de la fundación, de la eterna guerra sin fin que los españoles entablaron contra una de las tribus de indios mas orgullosa, indomable, valiente y organizada que se encontraron en el Nuevo Mundo: los Mapuche y sus jefes Lautaro y Caupolicán. Guerra que sólo podía concluir con la muerte de uno de los dos contendientes, porque los mapuche nunca iban a renunciar a su libertad. Guerra que se llevó por delante al propio Valdivia en 1553 cuando se adentró demasiado al sur del Bío Bío y fue exterminado.
Es la historia de aventuras increíbles en la que un puñado de soldados españoles se enfrentaban a miles de indios, mal armados, desorganizados, pero eran miles!!. ¿Cómo podían, de donde sacaban el valor, de donde sacaban el orgullo, de donde sacaban los hu.....s? La Historia de la conquista de américa está llena de estos episodios que parecen increíbles, pero que fueron reales.
También es la historia, y la autora no escatima en detalle, de uno de los instrumentos que los conquistadores, supuestos civilizadores, utilizaron para conseguir sus fines: el miedo, la crueldad sin límites, la exterminación, la violencia indiscriminada.
Aventura, hazañas inimaginables, penuria, sufrimiento, hambre, con un único fin: no civilizar, ni cristianizar, sino conquistar y enriquecerse. ¿Fue esto legítimo?, esa es la disyuntiva en la que nos ponemos cuando leemos los episodios históricos que sucedieron durante la conquista de América: Heroísmo o violencia injustificada? Y pensaremos: todas las conquistas son iguales, el contexto era distinto, eran otros tiempos, el fin justifica los medios, la guerra es la guerra, el Imperio y el poder era lo primero: ya, pero fuimos nosotros.................
La visión femenina de la Historia enriquece el conjunto, ya que aprendemos sobre las costumbres de la época, la vida en las nuevas colonias, la situación de las mujeres que quedaban en Castilla, cuando los hombres emigraban a América...y nunca volvían. La situación de los indios, amigos, sometidos o enemigos.
En definitiva, un gran libro. Totalmente recomendable......
Isabel Allende nunca nos defrauda con sus historias. Aunque esta es una Historia con mayúsculas.
Es la Historia de la conquista de Chile, que emprendió Pedro de Valdivia en 1540, abandonando el Perú, inestable y peligroso, permanentemente envuelto en intrigas y contiendas civiles entre los Pizarro y los partidarios de Diego de Almagro, que había intentado la conquista de Chile y había fracasado.
Es la Historia de la mujer que acompaño a Valdivia en esta conquista, Inés de Suárez, extremeña, mujer de carácter fuerte y decidido, pilar clave en la conquista y fundación de Santiago de Chile, soporte y sustento en la retaguardia de los pocos españoles que se lanzaron a la locura de conquistar un reino, siendo poco más de 100 y unos pocos miles de indios quechuas, renuentes y mal dispuestos.
La historia nos la narra la propia Inés, una de las primeras mujeres españolas que viajó a América con un permiso oficial y que era la pareja de Valdivia, que no su mujer. Nos la cuenta en los años finales de su vida, cuando ya son pocos los que quedan de los durísimos años de la fundación, de la eterna guerra sin fin que los españoles entablaron contra una de las tribus de indios mas orgullosa, indomable, valiente y organizada que se encontraron en el Nuevo Mundo: los Mapuche y sus jefes Lautaro y Caupolicán. Guerra que sólo podía concluir con la muerte de uno de los dos contendientes, porque los mapuche nunca iban a renunciar a su libertad. Guerra que se llevó por delante al propio Valdivia en 1553 cuando se adentró demasiado al sur del Bío Bío y fue exterminado.
Es la historia de aventuras increíbles en la que un puñado de soldados españoles se enfrentaban a miles de indios, mal armados, desorganizados, pero eran miles!!. ¿Cómo podían, de donde sacaban el valor, de donde sacaban el orgullo, de donde sacaban los hu.....s? La Historia de la conquista de américa está llena de estos episodios que parecen increíbles, pero que fueron reales.
También es la historia, y la autora no escatima en detalle, de uno de los instrumentos que los conquistadores, supuestos civilizadores, utilizaron para conseguir sus fines: el miedo, la crueldad sin límites, la exterminación, la violencia indiscriminada.
Aventura, hazañas inimaginables, penuria, sufrimiento, hambre, con un único fin: no civilizar, ni cristianizar, sino conquistar y enriquecerse. ¿Fue esto legítimo?, esa es la disyuntiva en la que nos ponemos cuando leemos los episodios históricos que sucedieron durante la conquista de América: Heroísmo o violencia injustificada? Y pensaremos: todas las conquistas son iguales, el contexto era distinto, eran otros tiempos, el fin justifica los medios, la guerra es la guerra, el Imperio y el poder era lo primero: ya, pero fuimos nosotros.................
La visión femenina de la Historia enriquece el conjunto, ya que aprendemos sobre las costumbres de la época, la vida en las nuevas colonias, la situación de las mujeres que quedaban en Castilla, cuando los hombres emigraban a América...y nunca volvían. La situación de los indios, amigos, sometidos o enemigos.
En definitiva, un gran libro. Totalmente recomendable......
March 19, 2012
A very 'Inés' kind of review:
I have been a reader for the last eleven years and am now the loyal fan of Isabel Allende , writing this review of Inés of My Soul in the year of Our Lord 2012.I am not sure whether this review will convince anyone to read this book but I am sure this is one of the best historical novels ever written and Isabel Allende is, undoubtedly, the only writer who hovers between a historian, a storyteller and a feminist.
As a result this book isn't limited to a single genre. It is a historically accurate account of a powerful sixteenth century conquistadora, a feminist novel and a work of fiction. In other words, a perfect amalgamation of fact, fiction and feminism. When you read it, you're a part of it. The imagery is so strong, you can almost feel things happening. You can see the destruction, feel the heat, smell the blood and gag at the dust. And the language is so convincing, you can never separate fact from fiction. You even tend to forget who is writing the story: Allende or Inés herself? The book is so intense, so passionate and so strong that the effect it creates is incredible! In fact, I am not even sure whether Inés of My Soul is a book because it has an identity of its own. It is almost like a living, breathing woman.
How exactly Isabel Allende managed to create such a powerful, beautiful book is impossible to say. For me, it is indubitably the best book I've read this year! It encapsulates three of my most favourite topics in the world: History, Literature and Feminism and it is so well written, I hate to let it go!
I have been a reader for the last eleven years and am now the loyal fan of Isabel Allende , writing this review of Inés of My Soul in the year of Our Lord 2012.I am not sure whether this review will convince anyone to read this book but I am sure this is one of the best historical novels ever written and Isabel Allende is, undoubtedly, the only writer who hovers between a historian, a storyteller and a feminist.
As a result this book isn't limited to a single genre. It is a historically accurate account of a powerful sixteenth century conquistadora, a feminist novel and a work of fiction. In other words, a perfect amalgamation of fact, fiction and feminism. When you read it, you're a part of it. The imagery is so strong, you can almost feel things happening. You can see the destruction, feel the heat, smell the blood and gag at the dust. And the language is so convincing, you can never separate fact from fiction. You even tend to forget who is writing the story: Allende or Inés herself? The book is so intense, so passionate and so strong that the effect it creates is incredible! In fact, I am not even sure whether Inés of My Soul is a book because it has an identity of its own. It is almost like a living, breathing woman.
How exactly Isabel Allende managed to create such a powerful, beautiful book is impossible to say. For me, it is indubitably the best book I've read this year! It encapsulates three of my most favourite topics in the world: History, Literature and Feminism and it is so well written, I hate to let it go!
August 27, 2020
Historical fiction about the life of Inés Suárez. Born in Spain in the early 1500s, she sails to South America with her niece to find her husband, Juan de Málaga, who has gone in search of gold. The story is told by Inés, near the end of her life, in the form of a diary she plans to give to her stepdaughter, Isabel. The narrative covers her three romantic relationships, and her participation in the expedition to conquer Chile. They establish the city of Santiago and battle the native people.
Allende is known for her female protagonists, and Inés is the prototype of a strong woman. She becomes self-sufficient as a seamstress, cook, and nurse. Allende employs magical realism here, but less so than some of her previous works. This novel is a sweeping saga covering approximately eighty years. Inés experiences many adventures, hardships, battles, and love affairs. The author does not spare the gruesome details of combat, punishments, and executions.
I enjoyed this book and looked forward to picking it up. It occasionally wanders from the primary storyline. I was not previously aware of Inés Suárez and her role in Chilean history. It inspired me to do further research.
Allende is known for her female protagonists, and Inés is the prototype of a strong woman. She becomes self-sufficient as a seamstress, cook, and nurse. Allende employs magical realism here, but less so than some of her previous works. This novel is a sweeping saga covering approximately eighty years. Inés experiences many adventures, hardships, battles, and love affairs. The author does not spare the gruesome details of combat, punishments, and executions.
I enjoyed this book and looked forward to picking it up. It occasionally wanders from the primary storyline. I was not previously aware of Inés Suárez and her role in Chilean history. It inspired me to do further research.
February 12, 2023
Women are often written out of history or intentionally ignored. In the old “who gets to tell the story” practice, it was often men telling about men, and victorious men would often conveniently ignore anyone who might take some of the hero’s (or heroes) shine or steal some of his (their) thunder. The official story/history of the Spanish founding of Chile follows this same old pattern, and Allende has revised it here to include a female conquistador who had a lot of impact on the Spaniards’ route to Chile from Peru, the founding of Santiago, and the creation of many of the first institutions of civilization. Yes, Inés Suarez was attached intimately to two of the military men (not at the same time) who rode into Chile and challenged the natives to wrest the land from them, but her own strengths and skills, tenacity and loyalty made big impact on the work the men forged.
Allende also includes with sensitivity and compassion some of the native Mapuche side of history, which of course entails the brutality and hypocrisy of Spaniard policies and practices in the treatment of them. The Church and how it turned a blind eye to the colonial savagery gets dinged as well.
But the book is mostly about an otherwise forgotten female, so hurray for women in history and getting their stories told! Allende really brings Inés alive, and gives us history that includes the fact that women were there at the founding of a nation in many important ways.
The author includes sources and historical references at the end that support the story she creatively tells us.
Allende also includes with sensitivity and compassion some of the native Mapuche side of history, which of course entails the brutality and hypocrisy of Spaniard policies and practices in the treatment of them. The Church and how it turned a blind eye to the colonial savagery gets dinged as well.
But the book is mostly about an otherwise forgotten female, so hurray for women in history and getting their stories told! Allende really brings Inés alive, and gives us history that includes the fact that women were there at the founding of a nation in many important ways.
The author includes sources and historical references at the end that support the story she creatively tells us.
May 5, 2020
"Χαίρε Εσύ, Μητέρα των Ανθρώπων. Η Γη και οι άνθρωποι είναι αξεχώριστοι μεταξύ τους. Ο,τι συμβαίνει στη Γη, συμβαίνει και στους ανθρώπους. Μητέρα, σε παρακαλούμε να μας δίνεις τους σπόρους που μας κρατάνε στη ζωή, σε παρακαλούμε να μη μας στέλνεις πολλή βροχή, γιατί σαπίζουν οι σπόροι και το μαλλί και σε παρακαλούμε να μην κάνεις το έδαφος να τρέμει ούτε τα ηφαίστεια να ξερνάνε, γιατί τρομάζουν τα ζώα και τα μωρά."
----------------
Όταν ξεκινάω να διαβαζω ένα βιβλιο δεν θελω να ξέρω τιποτα γι αυτό. Όσο πιο τιποτα γινεται.
¨Ετσι δεν διαβαζω ποτέ το οπισθοφυλλο του βιβλίου,
άλλωστε μου εχουν τυχει κανα - δυο σπόιλερ μερικες φορες, τα ιδια και σε υποθεση ταινιας.
Θελω ν αφησω να με εκπληξει ο συγγραφεας. Ευχαριστα ή δυσαρεστα.
Αλλωστε, εχω καταληξει ότι, λιγη σημασια εχει η υποθεση ενός βιβλιου – μπορει να εχεις το καλυτερο θεμα και να το καταστρεψεις, και μπορει να γραφεις με θεμα τη ζωη του φυτοπλαγκτον και να το κανεις τοσο συναρπαστικα, που οι αναγνώστες να κρεμονται απ τα χειλη σου.
Ετσι, όταν ξεκινησα το Ινές, ξενέρωσα ελαφρώς γι' αρχη, γιατι διαπιστωσα ότι προκειται για τα απομνημονευματα μιας γυναικας στον Μεσαιωνα. Ένα χρονικογραφημα – όχι το αγαπημενο μου θεμα, όχι η αγαπημενη μου εποχη.
Εάν δεν ηταν η καραντινα και ο επιπλεον ελευθερος χρονος, μαλλον δε θα το ξεκινουσα καν.
Ωστοσο η Αλιεντε εχει έναν τροπο να τα κανει όλα δικα της. Τον χρονο, τις λεξεις, εμας τους αναγνωστες..
Θυμηθηκα γιατι ηταν η αγαπημενη μου των πρωτων νεανικων χρονων, και, προσωπικά, την κατατασσω
σ' αυτους που αποκαλώ «το βαρυ πυροβολικο» της Λατινοαμερικάνικης –δηλαδη της ωραιοτερης στον κοσμο- λογοτεχνιας.
Ειδα τις μαχες, ειδα την Ιστορια, ειδα την ανθρωπιά και την απανθρωπιά, τον Νέο Κόσμο και το πώς χτιστηκε πετραδακι πετραδακι "ο τόπος στο τέλος του κόσμου", δηλαδή η Χιλή. το πώς οι κονικσταδορες διεσχισαν τις ζουγκλες, τις ερημους, τους Ινδιαν��υς, τους Ινκας, τους πολιτισμους που γνωρισαν, υπεταξαν, κατεσφαξαν, το πώς σκοτωναν στο ονομα της θρησκειας, το πώς ψηνονταν στους τροπικους πυρετους και πως βιαζαν και πως γεμισε η Νεα Ηπειρος μιγαδες και πως φτασαμε ως εδώ, σημερα.
Το βιβλιο αυτό, νομιζω είναι ουσιαστικα η Ιστορια της Χιλης, γραμμενη όμως μ έναν τροπο πολύ πιο ελκυστικο απ' ότι θα βρεις στις εγκυκλοπαιδειες. Κι ενω διαβαζοντας το σκεφτομουν ποσο ζωηρη ειναι η φαντασία της Αλιέντε, η βιβλιογραφία στο τέλος του βιβλιου με εξεπληξε, ολα τα ονοματα ειναι υπαρκτα!
Η πραγματικοτητα ξεπερνα καθε φαντασια, αυτο ειναι το μονο σιγουρο σ αυτη τη ζωη.
-συχνα εχω σκεφτει ποση Ιστορια εχω μαθει από μικρή, μεσα από την λογοτεχνια, όπως με την Χαμενη Ανοιξη του Τσιρκα, τα Ματωμενα Χωματα, τα βιβλια της Ζωρζ Σαρρη, και πολλα πολλα αλλα -
Τελος παντων για να μην τα πολυλογω, πιστευω ότι αυτό είναι ένα πολύ σημαντικο βιβλιο.
Γιατι σε μορφωνει με αυτά που γραφει και σε γοητεύει με το πώς τα γράφει.
Και για αλλους λογους.
Αλιεντε. Αυτο και μονο.
-Χαιρομαι που υπαρχουν τοσες αξιολογες γυναικες στη λογοτεχνια, και που αυτή είναι πιθανότατα η Προεδρος των Σημαντικων Γυναικών στη Λογοτεχνια. -
--------
"-Ο διάβολος φυτεύει μέσα μας πολλές και διάφορες ορέξεις, όμως ο Θεος μας χαρίζει την ηθική καθαρότητα για να τις ελέγξουμε. Αυτο μας κάνει διαφορετικούς απ τα ζώα.
- Είσαι τόσα χρόνια στρατιωτικός, Πέδρο, και ακόμη πιστεύεις οτι διαφέρουμε απ' τα ζώα... αστειεύτηκε ο Αγκίρε.
-Αναμφίβολα. Ο προορισμός του ανθρώπου είναι να υψωθεί πάνω απ' την κτηνωδία και να σώσει την ψυχή του.
-Με τρομάζεις Πέδρο, μιλάς σαν καλόγερος. Αν δεν ήμουν βέβαιος για τον ανδρισμό σου, θα πίστευα ότι λείπει απο μέσα σου το αρχεγονο ένστικτο που χαρακτηρίζει τους άνδρες."
----------------
Όταν ξεκινάω να διαβαζω ένα βιβλιο δεν θελω να ξέρω τιποτα γι αυτό. Όσο πιο τιποτα γινεται.
¨Ετσι δεν διαβαζω ποτέ το οπισθοφυλλο του βιβλίου,
άλλωστε μου εχουν τυχει κανα - δυο σπόιλερ μερικες φορες, τα ιδια και σε υποθεση ταινιας.
Θελω ν αφησω να με εκπληξει ο συγγραφεας. Ευχαριστα ή δυσαρεστα.
Αλλωστε, εχω καταληξει ότι, λιγη σημασια εχει η υποθεση ενός βιβλιου – μπορει να εχεις το καλυτερο θεμα και να το καταστρεψεις, και μπορει να γραφεις με θεμα τη ζωη του φυτοπλαγκτον και να το κανεις τοσο συναρπαστικα, που οι αναγνώστες να κρεμονται απ τα χειλη σου.
Ετσι, όταν ξεκινησα το Ινές, ξενέρωσα ελαφρώς γι' αρχη, γιατι διαπιστωσα ότι προκειται για τα απομνημονευματα μιας γυναικας στον Μεσαιωνα. Ένα χρονικογραφημα – όχι το αγαπημενο μου θεμα, όχι η αγαπημενη μου εποχη.
Εάν δεν ηταν η καραντινα και ο επιπλεον ελευθερος χρονος, μαλλον δε θα το ξεκινουσα καν.
Ωστοσο η Αλιεντε εχει έναν τροπο να τα κανει όλα δικα της. Τον χρονο, τις λεξεις, εμας τους αναγνωστες..
Θυμηθηκα γιατι ηταν η αγαπημενη μου των πρωτων νεανικων χρονων, και, προσωπικά, την κατατασσω
σ' αυτους που αποκαλώ «το βαρυ πυροβολικο» της Λατινοαμερικάνικης –δηλαδη της ωραιοτερης στον κοσμο- λογοτεχνιας.
Ειδα τις μαχες, ειδα την Ιστορια, ειδα την ανθρωπιά και την απανθρωπιά, τον Νέο Κόσμο και το πώς χτιστηκε πετραδακι πετραδακι "ο τόπος στο τέλος του κόσμου", δηλαδή η Χιλή. το πώς οι κονικσταδορες διεσχισαν τις ζουγκλες, τις ερημους, τους Ινδιαν��υς, τους Ινκας, τους πολιτισμους που γνωρισαν, υπεταξαν, κατεσφαξαν, το πώς σκοτωναν στο ονομα της θρησκειας, το πώς ψηνονταν στους τροπικους πυρετους και πως βιαζαν και πως γεμισε η Νεα Ηπειρος μιγαδες και πως φτασαμε ως εδώ, σημερα.
Το βιβλιο αυτό, νομιζω είναι ουσιαστικα η Ιστορια της Χιλης, γραμμενη όμως μ έναν τροπο πολύ πιο ελκυστικο απ' ότι θα βρεις στις εγκυκλοπαιδειες. Κι ενω διαβαζοντας το σκεφτομουν ποσο ζωηρη ειναι η φαντασία της Αλιέντε, η βιβλιογραφία στο τέλος του βιβλιου με εξεπληξε, ολα τα ονοματα ειναι υπαρκτα!
Η πραγματικοτητα ξεπερνα καθε φαντασια, αυτο ειναι το μονο σιγουρο σ αυτη τη ζωη.
-συχνα εχω σκεφτει ποση Ιστορια εχω μαθει από μικρή, μεσα από την λογοτεχνια, όπως με την Χαμενη Ανοιξη του Τσιρκα, τα Ματωμενα Χωματα, τα βιβλια της Ζωρζ Σαρρη, και πολλα πολλα αλλα -
Τελος παντων για να μην τα πολυλογω, πιστευω ότι αυτό είναι ένα πολύ σημαντικο βιβλιο.
Γιατι σε μορφωνει με αυτά που γραφει και σε γοητεύει με το πώς τα γράφει.
Και για αλλους λογους.
Αλιεντε. Αυτο και μονο.
-Χαιρομαι που υπαρχουν τοσες αξιολογες γυναικες στη λογοτεχνια, και που αυτή είναι πιθανότατα η Προεδρος των Σημαντικων Γυναικών στη Λογοτεχνια. -
--------
"-Ο διάβολος φυτεύει μέσα μας πολλές και διάφορες ορέξεις, όμως ο Θεος μας χαρίζει την ηθική καθαρότητα για να τις ελέγξουμε. Αυτο μας κάνει διαφορετικούς απ τα ζώα.
- Είσαι τόσα χρόνια στρατιωτικός, Πέδρο, και ακόμη πιστεύεις οτι διαφέρουμε απ' τα ζώα... αστειεύτηκε ο Αγκίρε.
-Αναμφίβολα. Ο προορισμός του ανθρώπου είναι να υψωθεί πάνω απ' την κτηνωδία και να σώσει την ψυχή του.
-Με τρομάζεις Πέδρο, μιλάς σαν καλόγερος. Αν δεν ήμουν βέβαιος για τον ανδρισμό σου, θα πίστευα ότι λείπει απο μέσα σου το αρχεγονο ένστικτο που χαρακτηρίζει τους άνδρες."
January 15, 2020
Inés de Suárez es de las pocas mujeres que lograron dejar su marca en la historia de Chile, aunque detrás de la sombra de muchos hombres célebres, como Pedro de Valdivia. Por eso, encuentro muy interesante este libro, que cuenta la historia y la vida de Inés, mujer española que se convirtió en conquistadora y gobernadora de Chile. Por supuesto, también abarca una buena parte de la vida de Pedro de Valdivia, quien aparentemente fue el amante de Inés durante varios años, y de otros personajes de la historia de Chile, principalmente españoles (aunque también menciona a algunos yanaconas y mapuches).
Debo decir que la historia del descubrimiento y posterior conquista de Chile nunca me ha producido demasiado interés. Se trata de un período que, nos guste o no, fue muy sangriento, tanto para españoles como mapuche. A mis 24 años, me doy cuenta de la grandiosa tarea que realizaron los conquistadores, no sólo al atravesar el desierto más árido del mundo, sino también al enfrentar a miles de mapuche, que los superaban en número de una manera inquietante. Es impresionante el temple que tenía Pedro de Valdivia, Inés de Suárez y el resto de los españoles que los acompañaban (me recuerda un poco a la triste historia del Puerto del Hambre, en Magallanes).
Los mapuche también son descritos con esa determinación, en que es mejor la muerte que aceptar la presencia de los españoles. También ellos cuentan con genios militares, especialmente Lautaro, cuyas hazañas se describen brevemente en este libro.
Hace varios años que no leía a Isabel Allende (a quien considero una de las mejores escritoras chilenas), porque me llevé un gran desencanto cuando leí El cuaderno de Maya. Por eso, aunque compré este libro hace bastante tiempo, sólo me decidí a leerlo hace un par de días. La escritura de Isabel Allende se luce realmente en Inés del alma mía, especialmente en esas descripciones de los paisajes de Chile, que hace que te sientas en ese preciso lugar, hace quinientos años, cuando Santiago no era más que un caserío, en lugar de la enorme ciudad que es hoy. Sin embargo, debo confesar que a veces se me hacían eternos sus largos párrafos, especialmente porque la edición que tengo tiene la letra tan chica que debería ser ilegal.
Muy recomendable a los amantes de la historia, especialmente a la importancia de las mujeres en una época tan masculina como Chile en el siglo XVI.
Debo decir que la historia del descubrimiento y posterior conquista de Chile nunca me ha producido demasiado interés. Se trata de un período que, nos guste o no, fue muy sangriento, tanto para españoles como mapuche. A mis 24 años, me doy cuenta de la grandiosa tarea que realizaron los conquistadores, no sólo al atravesar el desierto más árido del mundo, sino también al enfrentar a miles de mapuche, que los superaban en número de una manera inquietante. Es impresionante el temple que tenía Pedro de Valdivia, Inés de Suárez y el resto de los españoles que los acompañaban (me recuerda un poco a la triste historia del Puerto del Hambre, en Magallanes).
Los mapuche también son descritos con esa determinación, en que es mejor la muerte que aceptar la presencia de los españoles. También ellos cuentan con genios militares, especialmente Lautaro, cuyas hazañas se describen brevemente en este libro.
Hace varios años que no leía a Isabel Allende (a quien considero una de las mejores escritoras chilenas), porque me llevé un gran desencanto cuando leí El cuaderno de Maya. Por eso, aunque compré este libro hace bastante tiempo, sólo me decidí a leerlo hace un par de días. La escritura de Isabel Allende se luce realmente en Inés del alma mía, especialmente en esas descripciones de los paisajes de Chile, que hace que te sientas en ese preciso lugar, hace quinientos años, cuando Santiago no era más que un caserío, en lugar de la enorme ciudad que es hoy. Sin embargo, debo confesar que a veces se me hacían eternos sus largos párrafos, especialmente porque la edición que tengo tiene la letra tan chica que debería ser ilegal.
Muy recomendable a los amantes de la historia, especialmente a la importancia de las mujeres en una época tan masculina como Chile en el siglo XVI.
April 15, 2021
Faz-me feliz quando se faz jus às mulheres de condição simples e humildes que se tornaram grandes como o caso desta Inês Suarez.
Mulheres que na sua esmagadora maioria foram negligenciadas, espezinhadas durante séculos, diminuídas, injustiçadas, desvalorizadas e que apesar de tudo isso, contra tudo e contra todos, se sobrepõem em prol de uma causa e se agigantam.
Tal como esta maravilhosa personagem, mulher de fibra que se veio a revelar uma das conquistadoras do Chile, uma heroína com uma história sem igual.
Aliás, mais do que uma história de amor é antes demais a história de um país, de um continente.
Mais uma vez a nossa querida escritora dá a ênfase merecida às mulheres neste caso na conquista e povoamento da América do Sul.
February 15, 2023
Más bello que la primera vez!
Hice esta re-lectura y me volví a enamorar de los personajes. Isabel es mágica en la ficción histórica, alucinante con sus descripciones y siempre tiene ese toque de humor que me fascina.
Comencé a ver la serie basada en el libro y se las recomiendo, está muy buena!
Hice esta re-lectura y me volví a enamorar de los personajes. Isabel es mágica en la ficción histórica, alucinante con sus descripciones y siempre tiene ese toque de humor que me fascina.
Comencé a ver la serie basada en el libro y se las recomiendo, está muy buena!
January 26, 2023
4,5 sterren- Nederlandse paperback
Recensie volgt later.
Recensie volgt later.
February 2, 2023
كانت هذه الرواية نائمة في مكتبتي منذ زمن لم يخطر ببالي أن أسحب ذلك الكتاب الذي يحمل صورة الفتاة على غلافه، كنت أقول سيكون هناك متسع لقراءة قصة حب.
جاء دور "إنيس حبيبة روحي"ووقع بين يدي تصفحته شدتني الرواية فغرقت بين حروفها مباشرة، قررت أن أبدأ رحلتي مع إزابيل اللندي.
تبدأ إنيس بسرد ما بذاكرتها لأبنتها إزابيل تحدثت عنما عاصرته عن الحب والحرب والثورات، كيف أنها ولأجل الحياة هاجرت تبحث عن الحرية بعيداً عن مدينتها سينتياغو لتجد نفسها محاصرة بسنتياغو أخرى تتحدث عن تلك الفترة التي بدأت بها مملكة إسبانيا الفتوحات في القارة الأمريكية الجنوبية، جيوش أسبانيا تبيد السكان الأصليين وتتخذهم عبيداً، عن المعارك التي عاصرتها عن المجاعات التي داهمتهم، عن انتقام الهنود ممن سرق أرضهم، ويفاوضهم على أن يكونوا عبيداً , طعمت ذلك كلها بالحب كانت تتحدث عن الحب مختلطة حروفها بتبعات الحرب، في وقت ما نقترب من أن نشهق من أحداث الحروب تعود لتحدثنا عن حبها فتتبدل الشهقة لابتسامه حالمة للحب.
طبعاً التاريخ يعرف جيداً كيف أضطهد الهنود وكيف أبيدوا واغتصبت نسائهم، كل ذلك و الأسبان يدعون بأنهم يريدون نشر المسيحية لأن من واجبهم إيصال الصليب لأبعد ما يستطيعون، لإصلاح الأرض بيد أن الحاصل هي حروب ودمار شامل، في حين أنهم يتهمون الإسلام بأنه دين بربري لم ينشر إلا بحد السيف بالرغم من أن التاريخ الإسلامي لم يذكر مآسي وإبادات لشعوب كما هوا تاريخهم علامة استفهام كبيرة داخل رأسي.
أعجبت بعدل إزابيل حين تتحدث عن الهنود وعن الأسبان لم تميل كل الميل مع الأسبان ولام تغالي في الوقوف بجانب الهنود الحق بيّن لكل عاقل هي فقط تنقل الواقع هناك ( أحلام توسع وثراء )وهنا دفاع وشرف وأرض وشجاعة.
جاء دور "إنيس حبيبة روحي"ووقع بين يدي تصفحته شدتني الرواية فغرقت بين حروفها مباشرة، قررت أن أبدأ رحلتي مع إزابيل اللندي.
تبدأ إنيس بسرد ما بذاكرتها لأبنتها إزابيل تحدثت عنما عاصرته عن الحب والحرب والثورات، كيف أنها ولأجل الحياة هاجرت تبحث عن الحرية بعيداً عن مدينتها سينتياغو لتجد نفسها محاصرة بسنتياغو أخرى تتحدث عن تلك الفترة التي بدأت بها مملكة إسبانيا الفتوحات في القارة الأمريكية الجنوبية، جيوش أسبانيا تبيد السكان الأصليين وتتخذهم عبيداً، عن المعارك التي عاصرتها عن المجاعات التي داهمتهم، عن انتقام الهنود ممن سرق أرضهم، ويفاوضهم على أن يكونوا عبيداً , طعمت ذلك كلها بالحب كانت تتحدث عن الحب مختلطة حروفها بتبعات الحرب، في وقت ما نقترب من أن نشهق من أحداث الحروب تعود لتحدثنا عن حبها فتتبدل الشهقة لابتسامه حالمة للحب.
طبعاً التاريخ يعرف جيداً كيف أضطهد الهنود وكيف أبيدوا واغتصبت نسائهم، كل ذلك و الأسبان يدعون بأنهم يريدون نشر المسيحية لأن من واجبهم إيصال الصليب لأبعد ما يستطيعون، لإصلاح الأرض بيد أن الحاصل هي حروب ودمار شامل، في حين أنهم يتهمون الإسلام بأنه دين بربري لم ينشر إلا بحد السيف بالرغم من أن التاريخ الإسلامي لم يذكر مآسي وإبادات لشعوب كما هوا تاريخهم علامة استفهام كبيرة داخل رأسي.
أعجبت بعدل إزابيل حين تتحدث عن الهنود وعن الأسبان لم تميل كل الميل مع الأسبان ولام تغالي في الوقوف بجانب الهنود الحق بيّن لكل عاقل هي فقط تنقل الواقع هناك ( أحلام توسع وثراء )وهنا دفاع وشرف وأرض وشجاعة.
July 21, 2024
Que libro tan maravilloso, que manera tan hermosa de narrar una historia de amor envuelta en guerra y sangre, Isabel Allende me gusta muchísimo y este es sin duda mi libro favorito de la escritora seguido muy muy de cerca por la isla.bajo del.mar.
Si bien este libro es en esencia una historia de a amor, nos muestra sin ningún tapujo lo sangrienta que fue la conquista por parte de los españoles en el Perú y Chile y muy sabiamente nos hace pensar si había derecho para eso, por que grandes culturas tenían que someterse a unos recien llegados en nombre de un rey que no solo no conocían, si no que estaba a años de distancia y como sufrieron tormento tras tormento en mano de estos hombres que se creían dueños legítimos de todo en nombre de un Dios inexistente.
Inès es un personaje maravilloso, ame este libro.
Si bien este libro es en esencia una historia de a amor, nos muestra sin ningún tapujo lo sangrienta que fue la conquista por parte de los españoles en el Perú y Chile y muy sabiamente nos hace pensar si había derecho para eso, por que grandes culturas tenían que someterse a unos recien llegados en nombre de un rey que no solo no conocían, si no que estaba a años de distancia y como sufrieron tormento tras tormento en mano de estos hombres que se creían dueños legítimos de todo en nombre de un Dios inexistente.
Inès es un personaje maravilloso, ame este libro.
October 20, 2021
A tragic love story embedded in the brutal conquest of Chile, and a topical one that raises the flag for feminism and lowers it for colonialism.
Allende sticks close to the historical record of the Spanish incursion into that vast desert land south of Peru by Pedro de Valdivia and his mistress Ines Suarez, while fictionalizing the bits that occurred between pivotal historic incidents along this trail of blood, tears, and death. The story is narrated by Isabel in her 70th year, looking back on her life from ages 30-40 when she stood toe to toe with Valdivia, suffered starvation, repulsed continuous attacks by the indigenous Mapuche, and prevailed to set up the capital city of Santiago, thus setting the stage for subsequent waves of Spanish to settle the land and push back the incumbents, with gold, land, and slaves as their reward.
For those wanting to know how brutal the Spanish conquistadors were, this book pulls no punches: executions, torture, rape, pillage, and betrayal were de rigueur. Even Ines, when pushed to the limit, does not stop at lopping off a few heads. And just like Pizarro conquering Peru with 150 men, Valdivia sets off to claim Chile with 13 Spaniards and 1500 disposable Yanacona slaves. Battles are won on a ratio of 1:1000 between Spanish and Mapuche, due to the former’s superior strength compounded by horses, armour, guns, and swords. And when hospitality is shown by the locals towards “the bearded pale faces who come in floating houses from across the sea” the Spanish return the courtesy by robbing and raping their hosts. The Spanish camp is riddled with disunity and conspirators lurking to topple the established order at the slightest opening. How such fragile groups could go onto found nations is baffling.
Valdivia is the most complex character. Married to a frigid woman aged 13, he flees to the new world as much to escape her, as to seek fame and glory, and leave his mark on the world, being sterile himself. He strives to rise above the lust that plagues man (sometimes, he fails) and set up a just society based on hard work, away from the greed and corruption of Peru. He meets Inez in Cusco while she is on the hunt for her husband, Juan, who had introduced her to the art and deviations of sex and abandoned her for the new world. Ines and Valdivia are soul mates and strike it off in their first encounter. Ines abandons her quest for Juan and sets off with Valdivia to Chile instead, inducting him into the sensuous arts she has learned.
Conquest does not prove easy, for the Mapuche plant their own Manchurian Candidate within the ranks of the Spanish to learn the latter’s war strategy and tactics. When the “sleeper” is activated, Valdivia faces his real challenge, and the novel moves through to a thrilling but inevitable climax.
Ines prevails as the Matriarch of Santiago, immersed in healing the sick, organizing meagre resources, growing food, and inspiring her citizens to prevail against all odds—and she comes through. Valdivia, is not so fortunate, for he is beset by the pressures of Royal authority to make unethical decisions and preserve his own status, which extends to abandoning his loved ones and viciously punishing those who don’t toe the party line. “We reap what we sow” applies to this couple.
Allende is brilliant in being able to take us back to this period and immerse us in its tragic brutality.
Allende sticks close to the historical record of the Spanish incursion into that vast desert land south of Peru by Pedro de Valdivia and his mistress Ines Suarez, while fictionalizing the bits that occurred between pivotal historic incidents along this trail of blood, tears, and death. The story is narrated by Isabel in her 70th year, looking back on her life from ages 30-40 when she stood toe to toe with Valdivia, suffered starvation, repulsed continuous attacks by the indigenous Mapuche, and prevailed to set up the capital city of Santiago, thus setting the stage for subsequent waves of Spanish to settle the land and push back the incumbents, with gold, land, and slaves as their reward.
For those wanting to know how brutal the Spanish conquistadors were, this book pulls no punches: executions, torture, rape, pillage, and betrayal were de rigueur. Even Ines, when pushed to the limit, does not stop at lopping off a few heads. And just like Pizarro conquering Peru with 150 men, Valdivia sets off to claim Chile with 13 Spaniards and 1500 disposable Yanacona slaves. Battles are won on a ratio of 1:1000 between Spanish and Mapuche, due to the former’s superior strength compounded by horses, armour, guns, and swords. And when hospitality is shown by the locals towards “the bearded pale faces who come in floating houses from across the sea” the Spanish return the courtesy by robbing and raping their hosts. The Spanish camp is riddled with disunity and conspirators lurking to topple the established order at the slightest opening. How such fragile groups could go onto found nations is baffling.
Valdivia is the most complex character. Married to a frigid woman aged 13, he flees to the new world as much to escape her, as to seek fame and glory, and leave his mark on the world, being sterile himself. He strives to rise above the lust that plagues man (sometimes, he fails) and set up a just society based on hard work, away from the greed and corruption of Peru. He meets Inez in Cusco while she is on the hunt for her husband, Juan, who had introduced her to the art and deviations of sex and abandoned her for the new world. Ines and Valdivia are soul mates and strike it off in their first encounter. Ines abandons her quest for Juan and sets off with Valdivia to Chile instead, inducting him into the sensuous arts she has learned.
Conquest does not prove easy, for the Mapuche plant their own Manchurian Candidate within the ranks of the Spanish to learn the latter’s war strategy and tactics. When the “sleeper” is activated, Valdivia faces his real challenge, and the novel moves through to a thrilling but inevitable climax.
Ines prevails as the Matriarch of Santiago, immersed in healing the sick, organizing meagre resources, growing food, and inspiring her citizens to prevail against all odds—and she comes through. Valdivia, is not so fortunate, for he is beset by the pressures of Royal authority to make unethical decisions and preserve his own status, which extends to abandoning his loved ones and viciously punishing those who don’t toe the party line. “We reap what we sow” applies to this couple.
Allende is brilliant in being able to take us back to this period and immerse us in its tragic brutality.
August 1, 2023
Años que me habían hablado de este libro y años que le había hecho el quite, hasta que vi un capítulo de Doctor House donde Cuddy lo tenía en su velador y al fin me picó la curiosidad. Entonces lo conseguí y liztaylor estaba para empezarlo.
PERO se me ocurrió antes googlear bien a la señora y... no. No me dan ganas de leer libros donde se endiosen a personas que cometieron asesinatos a destajo, así como quien juega a los bolos en una estrategia de juego. Sé que la vida y la historia están llena de conquistas, la gran mayoría sangrientas, y que es probablemente natural (aunque personalmente creo que la tierra al final no es de ningún pueblo en específico porque siempre le está tocando al fortachón de turno), pero igual... demasiada crueldad para mí. Me dan demasiada pena estos hombres originarios ahí siendo masacrados solo porque llegaron después personas que decidieron olímpicamente vivir ahí en vez. Podr��an haber compartido la tierra o qué sé yo.
Así que, debut y despedida, jajaja, y ya está borrado de mi kindle, y lo comento aquí porque probablemente no lo leeré nunca, va directamente a mi categoría "nah". Esto sin desmerecer que Isabel Allende escribe súper bien y todo lo demás, solo que NOT MY CUPPA TEA. Tampoco me gusta el género criminal porque también lo encuentro morboso y cruel, y porque también encuentro que en general glorifica al asesino cuando logra pasarse de listo y salir impune. Así que quizá sea cosa mía.
Es que me da pena cuando la gente sufre. Aunque más que eso, cuando no hay moraleja. Cuando, siglos después, todavía una masacre así se considera heroica. La mala costumbre de vanagloriarse por ser capaz de engañar, oprimir o eliminar al otro, si en nuestra consideración las causas lo valen. El fin, para mí, no justifica los medios y todavía menos cuando más encima es hipócrita, porque estos conquistadores justificaban sus actos diciendo que poblaban América para "salvar" al "salvaje" de su "lejanía del Señor" y blabla. O sea, si vas a hacer papilla a civilizaciones enteras, al menos ten la decencia de no echarle la culpa a tu Dios.
Fue asqueroso el manto de sangre que cubrió a casi todos los aborígenes americanos en la conquista española. Y no una guerra justa. No eran iguales. Tenían niveles muy distintos de avances y tecnología. Es casi como si ahora llegaran unos aliens y nos invadieran y luego escribieran libros palmoteándose las espaldas sobre cómo lograron burlarnos y someternos, y lo valientes que fueron por hacerlo. Huácala. Los avances y el intercambio cultural podrían haberse logrado de formas mucho menos traumáticas.... solo que ellos no venían realmente a ello, sino que (con contadas excepciones) al oro fácil.
Ojo, en todo caso, que mi animosidad no va dirigida a la España actual ni a sus habitantes. Eran otros tiempos y el mundo ha cambiado, pero esto es lo que sentí ante la perspectiva de leer este libro.
PERO se me ocurrió antes googlear bien a la señora y... no. No me dan ganas de leer libros donde se endiosen a personas que cometieron asesinatos a destajo, así como quien juega a los bolos en una estrategia de juego. Sé que la vida y la historia están llena de conquistas, la gran mayoría sangrientas, y que es probablemente natural (aunque personalmente creo que la tierra al final no es de ningún pueblo en específico porque siempre le está tocando al fortachón de turno), pero igual... demasiada crueldad para mí. Me dan demasiada pena estos hombres originarios ahí siendo masacrados solo porque llegaron después personas que decidieron olímpicamente vivir ahí en vez. Podr��an haber compartido la tierra o qué sé yo.
Así que, debut y despedida, jajaja, y ya está borrado de mi kindle, y lo comento aquí porque probablemente no lo leeré nunca, va directamente a mi categoría "nah". Esto sin desmerecer que Isabel Allende escribe súper bien y todo lo demás, solo que NOT MY CUPPA TEA. Tampoco me gusta el género criminal porque también lo encuentro morboso y cruel, y porque también encuentro que en general glorifica al asesino cuando logra pasarse de listo y salir impune. Así que quizá sea cosa mía.
Es que me da pena cuando la gente sufre. Aunque más que eso, cuando no hay moraleja. Cuando, siglos después, todavía una masacre así se considera heroica. La mala costumbre de vanagloriarse por ser capaz de engañar, oprimir o eliminar al otro, si en nuestra consideración las causas lo valen. El fin, para mí, no justifica los medios y todavía menos cuando más encima es hipócrita, porque estos conquistadores justificaban sus actos diciendo que poblaban América para "salvar" al "salvaje" de su "lejanía del Señor" y blabla. O sea, si vas a hacer papilla a civilizaciones enteras, al menos ten la decencia de no echarle la culpa a tu Dios.
Fue asqueroso el manto de sangre que cubrió a casi todos los aborígenes americanos en la conquista española. Y no una guerra justa. No eran iguales. Tenían niveles muy distintos de avances y tecnología. Es casi como si ahora llegaran unos aliens y nos invadieran y luego escribieran libros palmoteándose las espaldas sobre cómo lograron burlarnos y someternos, y lo valientes que fueron por hacerlo. Huácala. Los avances y el intercambio cultural podrían haberse logrado de formas mucho menos traumáticas.... solo que ellos no venían realmente a ello, sino que (con contadas excepciones) al oro fácil.
Ojo, en todo caso, que mi animosidad no va dirigida a la España actual ni a sus habitantes. Eran otros tiempos y el mundo ha cambiado, pero esto es lo que sentí ante la perspectiva de leer este libro.
April 19, 2007
While this did not live up to some of Isabel Allende's other work in terms of either writing style or character development, the history was fascinating. It is a fictionalized account of the founding of Chile, told through the eyes of the "mother of the country," the leading conquistador's mistress. The book is written to be her memoirs, so there are rather annoying interludes in which the narrator is in her "present day," talking about how she must finish the story before she dies, blah blah blah, and her comments about the other characters' personalities are also rather banal. However, the story is fascinating, and Allende did a great deal of background research that makes the setting realistic, even if she does not go into the moral complexities of the conquests themselves. In this way, she stays true to her narrator's voice, even if that is somewhat simplistic for modern readers who may not see the conquest and butchering of native peoples as a god-given right of the Spaniards.
March 30, 2021
Una novela a la que tenía ganas hace tiempo pero no veía el momento. Una historia fascinante la de Inés Suárez y lo que vivió. Una mujer dura que sufrió para conseguir algo que no era nada fácil y mucho menos para una mujer en esa época. Inés fue valiente, por irse sola al nuevo mundo, Inés fue atrevida por enamorarse y quedarse con Pedro de Valdivia, pero Inés fue mucho más que debéis descubrir leyendo la novela.
Una historia de amor, de fuerza, de conquistas, de guerras, de penurias y sobre todo, de historia, la historia de la conquista de Chile por los españoles. Narrada en forma de diario por la gran Allende esta novela merece ser leída, sin duda alguna.
Una historia de amor, de fuerza, de conquistas, de guerras, de penurias y sobre todo, de historia, la historia de la conquista de Chile por los españoles. Narrada en forma de diario por la gran Allende esta novela merece ser leída, sin duda alguna.
May 7, 2021
I'm just going to invite you into the argument in my head as I read this:
This book is celebrating a conquistador. Why am I reading this?
Well, but she's a poor woman who just sort of winds up here.
No, she's straight-up murdering indigenous leaders herself as part of her heroic arc.
But isn't her story a valid story to tell? She actually existed.
Sure, but in choosing to tell the story only from her mind, all the indigenous people become a faceless mass of savages. Except for the endlessly helpful woman who's her -- ahem -- "best friend."
She kind of admires her opponents.
She murders them and helps others who murder them.
She's not as bad as the other conquistadors.
I'm not interested in the line between 'bad' conquistadors and 'good' ones. It looks like bad conquistadors murder rape and pillage for money, but good conquistadors murder rape and pillage for honor.
And not that any moment in history is comparable to any other moment of history, but what would happen if someone wrote an admiring book about a female Nazi who really rose through the ranks through her own bravery and intelligence, though she sometimes felt bad about some of the crueler practices in the concentration camps she oversaw.
Oh you're making a Nazi comparison now? Look, every story admiring someone who holds more privilege than others is omitting a founding violence. Colonization and genocide aren't in the past, they're happening right now, and most books don't grapple with it. Maybe it's unfair to hold this book to those standards.
Yes. Yes and ... she's a CONQUISTADOR.
Another reviewer describes this book as "an assault against my spirit." After all my mental arguments, I think I agree with that. Every paragraph contains violence toward indigenous people, recast as banal or justifiable or at worst just sort of unfortunate. I sort of think the only meaningful way to read this book is as a horrifying tragedy dictated by a villain who thinks she's the protagonist, with the kind of irony present in The Remains of the Day. But I don't have any reason to believe it was written with that intent.
This book is celebrating a conquistador. Why am I reading this?
Well, but she's a poor woman who just sort of winds up here.
No, she's straight-up murdering indigenous leaders herself as part of her heroic arc.
But isn't her story a valid story to tell? She actually existed.
Sure, but in choosing to tell the story only from her mind, all the indigenous people become a faceless mass of savages. Except for the endlessly helpful woman who's her -- ahem -- "best friend."
She kind of admires her opponents.
She murders them and helps others who murder them.
She's not as bad as the other conquistadors.
I'm not interested in the line between 'bad' conquistadors and 'good' ones. It looks like bad conquistadors murder rape and pillage for money, but good conquistadors murder rape and pillage for honor.
And not that any moment in history is comparable to any other moment of history, but what would happen if someone wrote an admiring book about a female Nazi who really rose through the ranks through her own bravery and intelligence, though she sometimes felt bad about some of the crueler practices in the concentration camps she oversaw.
Oh you're making a Nazi comparison now? Look, every story admiring someone who holds more privilege than others is omitting a founding violence. Colonization and genocide aren't in the past, they're happening right now, and most books don't grapple with it. Maybe it's unfair to hold this book to those standards.
Yes. Yes and ... she's a CONQUISTADOR.
Another reviewer describes this book as "an assault against my spirit." After all my mental arguments, I think I agree with that. Every paragraph contains violence toward indigenous people, recast as banal or justifiable or at worst just sort of unfortunate. I sort of think the only meaningful way to read this book is as a horrifying tragedy dictated by a villain who thinks she's the protagonist, with the kind of irony present in The Remains of the Day. But I don't have any reason to believe it was written with that intent.
January 14, 2022
إنيس المعنى الحقيقى للاسترونج وومان اند انديبنديت ..فى الحب حساسة وفى المواقف الصعبة سدادة 😂💪
لكن بعيدا عن الهزار دى من اجمل الروايات الملحمية اللى قريتها وتستاهل ٥ نجوم فعلا
لكن بعيدا عن الهزار دى من اجمل الروايات الملحمية اللى قريتها وتستاهل ٥ نجوم فعلا
July 21, 2016
لو أردت أن تعقد مقارنة بسيطة بين مفهومنا للحب-كشرقيين- ومفهوم"إيزابيل الليندى"-الكاتبة التشيلية العظيمة-له، فستقع بين مفهومين متباعدين تماماً؛ حيث يكتسب الحب لدينا هالة من القداسة والروعة، بينما هوعندها شعور بشرى غير نقى؛ تجد فيه القداسة والروعة والجنون والشكّ وحبّ الإنتقام، وبالتالى فهو مزيج يعبر عن الطينة البشرية بشكل أو بآخر.
في رواية"إنيس .. حبيبة روحى"-الصادرة عن دار المدى، وبترجمة المبدع"صالح علمانى"- سنرحل مع" إنيس سواريث" الخياطة التى لا تعرف القراءة والكتابة، في رحلة من أجمل الرحلات البشرية على الإطلاق؛ حيث سنرى أنها تُعلى من قيمة الحب، لكن بعيداً عن المغالاة والمثالية السخيفة، وبطريقة ما ستجد أن البطلة تحمل في شخصيتها الكثير من الملامح الإنسانية، حيث تمّ تذويبها في قالب "إنيس" هذه!
***
نحن أمام"إنيس سورايث" ذات السبعين عاماً؛ حيث الجسد الهرم، والذاكرة المثقلة بالذكريات، والقلب الشاب النابض بالمشاعر، والعينين الغائمتين، لولا نظارة طبية صُنعت لها خصيصاً، لكى تكتب سيرة حياتها، وقد تعلمت القراءة والكتابة في سن متأخرة.
إن"إنيس سواريث" سيدة رفيعة المقام، زوجة الحاكم الذى تُوفي مؤخراً، والذى أعلن لها من جديد، تجديد حبه، ومناداتها بأنها حبيبة روحه، وتوأمها.
تنتقل بنا"إيزابيل الليندى"-كعادتها-خلال دروب ذاكرة "إنيس" التى تحكى عما مرت به من أحداث جسيمة، وأهوال رهيبة، تدلك على أنها شخصية متميزة، وهى هنا تمثل النمط الإيزابيلى لو جاز التعبير؛ حيث يتم تناول القيم البشرية، والمشاعر الإنسانية، والأحداث التاريخية من زاوية جديدة بكر، قلّما اقترب منها، وتعلن الكاتبة أنها تعانى من جمع المصادر الموثقة، والمراجع التى تساعدها على صياغة أعمالها الروائية العميقة.
هى لا تقدم عملاً تاريخياً.. بل تقدم عملاً أدبياً رفيع المستوى، بخلفية تاريخية .
مرة أخرى يعنى النمط الإيزابيلى : المرأة ذات الأحاسيس المشتعلة، التى تترك بلدها من أجل مغامرة غير معروفة العواقب، وبالنسبة للخياطة البسيطة" إنيس سواريث"، فهو البحث عن زوجها الذى سافر إلى أمريكا، الأرض الجديدة المكتشفة حديثاً، والتى نزح إليها الأوربيون بحثاً عن مستقبل أفضل.
الواقع أن حجتها كانت البحث عن زوجها الغائب؛ لكنها في حقيقة الأمر تبحث عن حريتها .. عن تغيير مصيرها الشخصى، أو"لا أحد هناك يحمل العار لزمن طويل، وحتى اشد الناس مهانة يمكنه أن يرتقي بنفسه"، وهذا يردنا لحياة الكاتبة نفسها ، والتى أعلنت أكثر من مرة أنها لو تركت نفسها للحياة كما هى لانتهى بها الأمر كسيدة ترفو جوارب أحفادها، لكنها تغلبت على هذا المصير، وصنعت مصيراً مختلفاً، وهو نفس الأمر الذى يحدث مع بطلات رواياتها .
المهم أنها بعد فترة طويلة سافرت للأرض الجديدة، وهناك عرفت أن زوجها قد مات، وكان المستقبل يُخبىء لها قصة حبها الفريدة مع الفارس الإسبانى"بيدرو"، وقد تعانقا سوياً في رحلة حب لا تخلو من الألم، والمشقة، والمغامرات المجنونة التى يفرضها عالم كهذا اُكتشف حديثاً، وبدأ يخطو خطواته الأولى نحو الظهور والإنتشار.
أو على حد تعبير "إنيس":
"الأدغال تحول الرجال إلى أوغاد وقتلة. فشواطئ البحر الكاريبي، بمياهها ورمالها البراقة، وأشجار نخيلها الأنيقة، استقبلت الشبان بهدوء مخادع لأنهم ما إن توغلوا في الخضرة الكثيفة حتى أحاطت بهم أدغال كابوسية". "ففي هذا العالم الحار، المستنقعي والشره الذي تجتاحه الزواحف والحشرات السامة كل شيء يتفسخ بسرعة، وخاصة الروح".
ونلمح النظرة الموضوعية للكاتبة والبطلة على حد سواء، عندما تتحدث عن الهنود، فهم :
"كانوا خيراً منا في نواح أخرى، فهم على سبيل المثال لا يعرفون الجشع، فالذهب والأراضي والألقاب والتشريفات لا تهمهم، وليس لديهم سقف سوى السماء، ولا فراش س��ى طحالب الأرض، يمضون أحراراً في الغابة، وشعورهم تتطاير مع الريح".
في الرواية ترفع "إيزابيل الليندى" من قيمة الحب، وتجعله صاحب سلطان مؤثراً في مجريات الأحداث، وكذلك ترفع من قدر الأنثى القادرة على فعل الكثير لو أرادت هذا؛ سواء في حبها وكرهها، وجنونها، ودفاعها حب حبها، وقضاءها لكل لحظة من عمرها بأن تستمتع بها .
في رواية"إنيس .. حبيبة روحى"-الصادرة عن دار المدى، وبترجمة المبدع"صالح علمانى"- سنرحل مع" إنيس سواريث" الخياطة التى لا تعرف القراءة والكتابة، في رحلة من أجمل الرحلات البشرية على الإطلاق؛ حيث سنرى أنها تُعلى من قيمة الحب، لكن بعيداً عن المغالاة والمثالية السخيفة، وبطريقة ما ستجد أن البطلة تحمل في شخصيتها الكثير من الملامح الإنسانية، حيث تمّ تذويبها في قالب "إنيس" هذه!
***
نحن أمام"إنيس سورايث" ذات السبعين عاماً؛ حيث الجسد الهرم، والذاكرة المثقلة بالذكريات، والقلب الشاب النابض بالمشاعر، والعينين الغائمتين، لولا نظارة طبية صُنعت لها خصيصاً، لكى تكتب سيرة حياتها، وقد تعلمت القراءة والكتابة في سن متأخرة.
إن"إنيس سواريث" سيدة رفيعة المقام، زوجة الحاكم الذى تُوفي مؤخراً، والذى أعلن لها من جديد، تجديد حبه، ومناداتها بأنها حبيبة روحه، وتوأمها.
تنتقل بنا"إيزابيل الليندى"-كعادتها-خلال دروب ذاكرة "إنيس" التى تحكى عما مرت به من أحداث جسيمة، وأهوال رهيبة، تدلك على أنها شخصية متميزة، وهى هنا تمثل النمط الإيزابيلى لو جاز التعبير؛ حيث يتم تناول القيم البشرية، والمشاعر الإنسانية، والأحداث التاريخية من زاوية جديدة بكر، قلّما اقترب منها، وتعلن الكاتبة أنها تعانى من جمع المصادر الموثقة، والمراجع التى تساعدها على صياغة أعمالها الروائية العميقة.
هى لا تقدم عملاً تاريخياً.. بل تقدم عملاً أدبياً رفيع المستوى، بخلفية تاريخية .
مرة أخرى يعنى النمط الإيزابيلى : المرأة ذات الأحاسيس المشتعلة، التى تترك بلدها من أجل مغامرة غير معروفة العواقب، وبالنسبة للخياطة البسيطة" إنيس سواريث"، فهو البحث عن زوجها الذى سافر إلى أمريكا، الأرض الجديدة المكتشفة حديثاً، والتى نزح إليها الأوربيون بحثاً عن مستقبل أفضل.
الواقع أن حجتها كانت البحث عن زوجها الغائب؛ لكنها في حقيقة الأمر تبحث عن حريتها .. عن تغيير مصيرها الشخصى، أو"لا أحد هناك يحمل العار لزمن طويل، وحتى اشد الناس مهانة يمكنه أن يرتقي بنفسه"، وهذا يردنا لحياة الكاتبة نفسها ، والتى أعلنت أكثر من مرة أنها لو تركت نفسها للحياة كما هى لانتهى بها الأمر كسيدة ترفو جوارب أحفادها، لكنها تغلبت على هذا المصير، وصنعت مصيراً مختلفاً، وهو نفس الأمر الذى يحدث مع بطلات رواياتها .
المهم أنها بعد فترة طويلة سافرت للأرض الجديدة، وهناك عرفت أن زوجها قد مات، وكان المستقبل يُخبىء لها قصة حبها الفريدة مع الفارس الإسبانى"بيدرو"، وقد تعانقا سوياً في رحلة حب لا تخلو من الألم، والمشقة، والمغامرات المجنونة التى يفرضها عالم كهذا اُكتشف حديثاً، وبدأ يخطو خطواته الأولى نحو الظهور والإنتشار.
أو على حد تعبير "إنيس":
"الأدغال تحول الرجال إلى أوغاد وقتلة. فشواطئ البحر الكاريبي، بمياهها ورمالها البراقة، وأشجار نخيلها الأنيقة، استقبلت الشبان بهدوء مخادع لأنهم ما إن توغلوا في الخضرة الكثيفة حتى أحاطت بهم أدغال كابوسية". "ففي هذا العالم الحار، المستنقعي والشره الذي تجتاحه الزواحف والحشرات السامة كل شيء يتفسخ بسرعة، وخاصة الروح".
ونلمح النظرة الموضوعية للكاتبة والبطلة على حد سواء، عندما تتحدث عن الهنود، فهم :
"كانوا خيراً منا في نواح أخرى، فهم على سبيل المثال لا يعرفون الجشع، فالذهب والأراضي والألقاب والتشريفات لا تهمهم، وليس لديهم سقف سوى السماء، ولا فراش س��ى طحالب الأرض، يمضون أحراراً في الغابة، وشعورهم تتطاير مع الريح".
في الرواية ترفع "إيزابيل الليندى" من قيمة الحب، وتجعله صاحب سلطان مؤثراً في مجريات الأحداث، وكذلك ترفع من قدر الأنثى القادرة على فعل الكثير لو أرادت هذا؛ سواء في حبها وكرهها، وجنونها، ودفاعها حب حبها، وقضاءها لكل لحظة من عمرها بأن تستمتع بها .
Displaying 1 - 30 of 2,476 reviews